کریم سینا کوهنورد برجسته و معلمی وارسته از دیار سردشت
بیوگرافی کریم معروفزاده:
کریم معروفزاده، مشهور به «کریم سینا»، در سال ۱۳۴۶ در شهرستان سردشت، استان آذربایجان غربی متولد شد. وی یکی از کوهنوردان برجسته ایران و معلمی پرتلاش با ۲۸ سال سابقه تدریس بود که مدرک فوقلیسانس برنامهریزی درسی داشت. معروفزاده، زندگیاش را وقف دو عشق بزرگ کرد: آموزش و کوهنوردی (شوکتی، ۱۳۹۸). فعالیت حرفهای وی در کوهنوردی از سال ۱۳۷۵ با تشکیل گروه «سینا» در شهرستان سردشت آغاز شد. این گروه به همت او و همراهانش شکل گرفت و به سرعت در میان کوهنوردان استان کردستان و ایران شناخته شد. وی عضو تیم شش نفره کوهنوردی کردستان بود و در سال ۱۳۹۱ در صعود به قله لنین (۷۱۳۴ متر) در قرقیزستان موفق ظاهر شد که نشان از اراده و پشتکار راسخ او داشت (سردشت پرس، ۱۳۹۶).
معروفزاده بیش از ۱۰۰ بار به قلههای مختلف ایران و کشورهای همسایه صعود کرد. از جمله میتوان به ۱۱ بار فتح قله دماوند (۵۶۷۱ متر) که ۳ بار آن در فصل زمستان بود، ۹ بار صعود به قله سبلان (۴۸۱۱ متر) که ۴ بار آن در سرمای زمستان انجام گرفت، دو بار فتح قله آرارات در ترکیه (۵۱۳۹ متر)، صعود به قله کاچکار (۳۹۳۲ متر) و هلگورد در عراق (۳۶۱۱ متر) اشاره کرد. همچنین او به قلههایی همچون علمکوه، سهند، اشترانکوه، دالامپر و قندیل نیز صعود نمود (سردشت پرس، ۱۳۹۶؛ شوکتی، ۱۳۹۸).
یکی از وجههای بارز زندگی کریم معروفزاده، فعالیتهای امدادی و انسانی وی بود. او به طور فعال در کمکرسانی به حادثهدیدگان سقوط بهمن در روستای بیوران علیای سردشت حضور داشت که این موضوع نشانگر انساندوستی و همدلی عمیق اوست (شوکتی، ۱۳۹۸). در سال ۱۳۹۶ و پس از وقوع زلزله مهیب کرمانشاه، کریم معروفزاده به همراه جمعی از فعالان و روحانیون منطقه شامل ماموستا سید رضا حسینی، حاج حسن واحدی، ماموستا عبدالسلام گلنواز، ماموستا حمزه الهی، حاج صالح عزیزپور اقدم و حاج علی قاسمیانی، در کمپین کمکرسانی به زلزلهزدگان حضور فعال و چشمگیری داشت. حضور و تلاشهای او در امدادرسانی به آسیبدیدگان این حادثه دلخراش، نمونهای بارز از تعهد اجتماعی و روحیه انساندوستانهاش بود (کمپین کمکرسانی به زلزلهزدگان کرمانشاه، ۳ آبان ۱۳۹۶).
در عرصه مدیریتی نیز، کریم معروفزاده به عنوان دبیر هیئت کوهنوردی شهرستان سردشت خدمات شایانی ارائه کرد. وی نه تنها در توسعه ورزش کوهنوردی نقش مهمی داشت بلکه با آموزش و ساماندهی گروههای مختلف کوهنوردی، تأثیرات مثبت و ماندگاری برجای گذاشت. معروفزاده ورزش گروهی کوهنوردی را به ابزاری برای همبستگی اجتماعی، فرهنگسازی زیستمحیطی و توسعه مشارکتهای مدنی تبدیل کرد؛ به طوری که توانست حضور زنان در ورزش کوهنوردی را در شهرستان سردشت به شکل چشمگیری افزایش دهد (پیشوا صالحزاده، بیتا).
کریم معروفزاده همچنین در ترویج فرهنگ زیستمحیطی در میان مردم سردشت نقش برجستهای داشت. فعالیتهای زیستمحیطی وی، از جمله جمعآوری زبالهها در کوهها و حفاظت از محیطزیست، موجب شد که واژههایی مانند «ژینگهپاریز» و «شاخهوان» به عنوان سبک زندگی و مسئولیت اجتماعی در منطقه جایگاه یابند (پیشوا صالحزاده، بیتا). با وجود تمامی دستاوردهایش، در سالهای پایانی عمر، برخی از افراد ناتوان و خودبین که فاقد هرگونه هنر و تخصص بودند، تلاش کردند او را از ریاست انجمن کوهنوردی سردشت کنار بگذارند؛ اما این تخریبها نتوانست از محبوبیت و اعتبار کریم معروفزاده بکاهد (هێرش محمدنژاد، بیتا).
متأسفانه در روز یازدهم اسفند ۱۳۹۶، کریم معروفزاده در ارتفاعات قله توچال تهران بر اثر ایست قلبی جان به جانآفرین تسلیم کرد. فقدان او ضایعهای بزرگ برای جامعه کوهنوردی ایران، بهویژه شهرستان سردشت بود (سردشت پرس، ۱۳۹۶). بازماندگان او، به ویژه فرزندانش کاویان و کانیا، خاطرات و دلنوشتههایی منتشر کردهاند که نشاندهنده عشق عمیق پدر به کوه، طبیعت، آموزش، و خدمت به جامعه است. آنها از شخصیت والای پدر و دیدگاههای انسانی و اخلاقی وی سخن گفتهاند که به عنوان «عقاب سرخ» سردشت شناخته میشد و هرگز از مبارزه برای حفظ محیط زیست و کمک به نیازمندان دست نکشید (شافعی، بیتا).
نوشته محمدفاضل شوکتی۱۳۹۸، سردشتنامه:بخش فعالین اجتماعی و ورزشی سردشت
منابع و رفرنسها: شوکتی، م.ف. ۱۳۹۸. سردشتنامه: بخش فعالین اجتماعی و ورزشی. سردشت. سردشت پرس. ۱۳۹۶. «اولین سالگرد درگذشت «کریم معروف زاده» کوهنورد پرآوازه سردشتی.» پیشوا صالحزاده. بیتا. «کریم معروف زاده، کوهنوردی که قهرمان جامعه مدنی شد.» [مقاله]. هێرش محمدنژاد. بیتا. «سوگ و یادبود کریم معروفزاده، کوهنورد محبوب سردشت.» [مقاله]. شافعی، ر. بیتا. «دلنوشته فرزندان کریم معروفزاده در سوگ پدر.» [دلنوشته]. آوات رستمیانی. بیتا. «نوشتهای درباره مرگ کریم معروفزاده.» [مقاله]. خبرگزاری برنا. بیتا. «درگذشت کریم معروف زاده.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. سوزی محراب. بیتا. «بیوگرافی کوهنورد کریم معروف زاده.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. اصلاح وب. بیتا. «گزارشی از فعالیتهای کوهنوردی و نقش وی در امدادرسانی.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. اصلاح وب. بیتا. «امدادرسانی کریم معروف زاده به حادثهدیدگان بهمن سردشت.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. پیشوا صالحزاده، کانال شارنامه. بیتا. «مطالب مرتبط با کریم معروفزاده.» دسترسی از [آدرس کانال]. رسانههای محلی اطلاعرسانی سردشت. بیتا. «گزارشها و اخبار مرتبط با کریم معروفزاده.» فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی جمهوری اسلامی ایران. بیتا. «سوابق و گزارشهای مرتبط با فعالیتهای کوهنوردی کریم معروفزاده.»
در دل کوهستانهای مهآلود آلان سردشت، جایی که ابرها به شانهی کوه تکیه میدهند و رودها از دل سنگ میجوشند، در سال ۱۳۳۴ خورشیدی (۱۹۵۵ میلادی) کودکی چشم به جهان گشود که بعدها خود را «باور» نامید. حمید صفاجو در روستای کوچک بیژوه، در خانوادهای که سرمایهاش تنها صداقت و مهر بود، متولد شد. پدرش، فقیه محمد، نابینا شد و از همان سالهای نوجوانی، حمید بار نانآوری را بر دوش گرفت و برای روشن نگه داشتن چراغ خانه، رهسپار کارخانههای تهران و ارومیه شد.
در سال ۱۳۵۵، مسیر زندگیاش به ادارهی آموزشوپرورش سردشت کشیده شد. بیش از سی سال، در کلاسهای کوچک و پر از شوق روستا و شهر، الفبا را با عشق به کودکان آموخت و در دلشان بذر دانایی و امید کاشت. روزگار جوانیاش مصادف با تلاطم انقلاب و آتش جنگ ایران و عراق بود؛ سالهایی که تلخی و زخمهایش، در قالب بیتها و غزلهای سنتی و عروضی، بر کاغذ نشست.
باور، شاعری بود که نه در جستوجوی شهرت که در پی صداقت سخن بود. او به شیوهی پیشینیان، شعر را در قالبهای کلاسیک میسرود؛ غزل، قصیده و مثنویهایی که بر وزن و قافیه استوار بودند. دو دفتر شعر با عنوانهای «ئاوینه بووکه» و «کەشکولی خەم» نوشت، اما فقر مالی، سد راه انتشارشان شد. با این همه، صدای گرم و صادقانهاش بارها از رادیو سنندج، رادیو مهاباد، شبکه سحر و تلویزیون آذربایجان غربی شنیده شد.
اثر ماندگارش، کتاب «دیاری سهفا» (هدیه صفا)، مجموعهای ۴۰۵ صفحهای در ۶۶ فصل، چون آیینهای تمامقد از فرهنگ، تاریخ و زیباییهای سردشت است. او این کتاب را با هزینهی شخصی چاپ کرد و بیهیچ چشمداشت مالی، خود آن را در روستاها میان مردم پخش میکرد—چنانکه گویی این اثر، نذر فرهنگی اوست.
زندگی باور، ساده اما پررنج بود. چهار فرزندش را از دست داد، با دیابت موروثی و عوارض جانبازی شیمیایی جنگ دست و پنجه نرم کرد، اما هیچگاه دست از شعر و خدمت نکشید. او هرگز تحصیلات دانشگاهی نداشت، اما ذهنش چون چشمهای جوشان، بیتهایی زلال و آمیخته با عشق به زادگاه و مردمش جاری میکرد. و شاید بهترین معرفی او همان چند سطر باشد که خود به یادگار گذاشته است:
هەچەند ڕوخسارم سەیر و ناحەزە دل ساف و پاکه وێنەی کاغەزه لەیاد و و نەچم کاتێ کەمردم له نیو گوریش دا نوکەری کوردم
گرچه سیمایم شاید نازیبا و غریب به نظر آید، اما دل من سپید و بیلک است، چون کاغذی که جز راستی بر آن ننوشتهاند.آنگاه که جان از من جدا شود، مرا از یاد مبرید، که سراسر عمرم را به عشق زادگاهم و میهنم گذراندهام.حتی آنگاه که در آغوش خاک آرام میگیرم، روح من همچنان در خدمت مردم کُرد خواهد ماند، چونان نسیمی که بر کوهستانهای وطن میوزد.
شوکتی، م. ف. (بدون تاریخ). سردشتنامه، بخش «شاعران معاصر و کلاسیک سردشت». انتشار موقت در وبلاگ زمزیران.
در روز جمعه هجدهم مهر ۱۳۵۹ (۱۰ اکتبر ۱۹۸۰)، تنها نوزده روز پس از آغاز جنگ ایران و عراق، شهر سردشت هدف نخستین حمله هوایی عراق به مناطق غیرنظامی قرار گرفت (عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). این رویداد نه به سبب سالگرد تولد یکی از مشاهیر یا حادثهای فرخنده، بلکه به دلیل یادآوری نخستین فاجعهای است که مردم این شهر با آن مواجه شدند و هرگز آن را فراموش نکردهاند (ثنائی، فیسبوک، ۱۴۰۲). تا پیش از آن، ساکنان سردشت که در خارج از منطقه اصلی درگیری قرار داشتند، تصور نمیکردند شهری مسکونی و بیدفاع همچون آنان هدف بمباران مستقیم قرار گیرد. بسیاری حتی از آغاز جنگ بیخبر بودند و آگاهی چندانی از حمله عراق به خاک ایران نداشتند (صالح عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲).
صبح آن روز، پیش از طلوع آفتاب، خمپارههایی از بیرون و داخل شهر به خانهها و کوچهها اصابت کرد (قادر عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). درگیریها در منطقه قازیاوه شدت داشت و بازار شهر کاملاً تعطیل بود. این حملات تا بعدازظهر ادامه یافت و حدود ساعت چهار، جنگندههای رژیم بعث منطقه بالادست کمربندی موسوم به «گردهسور» را با بمبهای مخرب و آتشزا هدف قرار دادند. در پی این حمله، چندین خانه ویران و ۳۲ نفر شهید و مجروح از زیر آوار بیرون کشیده شدند (عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). سردشت بدین ترتیب نخستین شهر مسکونی بود که پس از شروع جنگ، هدف مستقیم بمباران عراق قرار گرفت و دود غلیظ سراسر آن را فرا گرفت (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲).
طبق گزارشهای موجود، در این حمله از بمبهای ناپالم، یکی از انواع سلاحهای ممنوعه بینالمللی، استفاده شد (ثنائی، فیسبوک، ۱۴۰۲). دستکم ده بمب ناپالم بر ۲۵ خانه فرود آمد که به دلیل قدرت تخریب بالا، بیش از یکصد خانه دیگر نیز به طور کلی یا جزئی ویران شدند. این بمباران خسارات سنگینی به منازل و اموال شهروندان وارد کرد، ۳۲ تن به شهادت رسیدند و بیش از ۶۷ نفر زخمی و جانباز شدند (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲). اصابت بمبها به مناطق غربی شهر موجب آتشسوزی گسترده در جنگلها و مزارع شد و بخشهای وسیعی از منطقه «گردهسور» به شکلی وحشتناک آسیب دید (قادر عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲).
با وجود وسعت فاجعه، در آن زمان حکومت تازهتأسیس جمهوری اسلامی در مناطق مرزی استقرار کامل نداشت و در جبهههای جنوبی نیز مشغول نبرد با ارتش عراق بود (صالح عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). در نتیجه، امدادرسانی به مردم سردشت بسیار محدود بود و ساکنان از کمترین کمک و توجه محروم ماندند. پس از پایان جنگ نیز آثار ویرانگر این حمله از سیمای شهر زدوده نشد. سکوت دولتهای غربی و مجامع بینالمللی در برابر این جنایت، در کنار حمایتهای تسلیحاتی و فروش سلاحهای شیمیایی به عراق، بخشی از ابعاد جنایت علیه بشریت و نسلکشی مردم کرد به شمار میرود (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲).
در میان خانوادههایی که در این حمله بیشترین آسیب را دیدند، میتوان به خانواده عزیزپور اقدم، خانواده سید حسین قریشی، خانواده عمری، خانواده محمود لاوه و خانواده حسن چایچی اشاره کرد (عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). افزون بر آن، شمار زیادی از شهروندان مجروح شدند (قادر عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲).
بسیاری از بازماندگان این حادثه، حتی پس از گذشت دههها، نتوانستهاند حقوق قانونی و حمایتی خود را دریافت کنند. یکی از آنان، که در زمان بمباران هفت سال داشت و اکنون ۳۵ ساله است، با وجود داشتن مدارک پزشکی مبنی بر وجود ترکش در بدنش، بارها از سوی نهادهای مسئول با پاسخهای غیرمنطقی و بیاحترامی مواجه شده است (صالح عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). این وضعیت، پرسش جدی درباره میزان مسئولیتپذیری نهادهای متولی رسیدگی به مجروحان جنگی ایجاد میکند (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲).
منابع و ماخذ: بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز. ۱۴۰۲. «در رابطه با حادثه ۱۸ مهر سال ۱۳۵۹.» دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. ثنائی، کامل. ۱۴۰۲. پست فیسبوک، در دسترس در صفحه شخصی. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. صالح عزیزپور اقدم. ۱۴۰۲. پست فیسبوک، در دسترس در صفحه شخصی. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. قادر عزیزپور اقدم. ۱۴۰۲. پست فیسبوک، در دسترس در صفحه شخصی. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. حاج قادر عزیزپور اقدم. ۱۴۰۲. «نقل خاطرات حادثه ۱۸ مهر ۱۳۵۹.» پست فیسبوک. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴..
حاج مصطفی نقیب سردشت؛ معلم اخلاق، دلسوز مردم، مردی برای همه فصول
زندگینامه برخی انسانها، صرفاً شرح حال فردی نیست، بلکه بازتابی از تاریخ یک جامعه و گواهی بر خدماتی است که در مسیر رشد و تعالی مردم و فرهنگ سرزمینشان ارائه دادهاند. گاه منش و کنش چنین افرادی چنان ریشهدار و تأثیرگذار است که نهتنها در زمان حیات، بلکه پس از درگذشت نیز چراغ راهی برای آیندگان میماند. هدف ما از نگارش و انتشار این زندگینامه نیز دقیقاً چنین است؛ بازتاب خدمات مردی از تبار مردم، چهرهای اخلاقمدار، فرهیخته، خوشنام و متعهد که وجودش برای جامعهی سردشت، سرمایهای انسانی و فرهنگی بود: حاج مصطفی نقیب. حاج مصطفی نقیب، از خانوادههای اصیل و ریشهدار شهر سردشت بود. پدر بزرگوارش در بخشداری خدمت میکرد و خود او نیز، چه در کسوت معلمی، چه به عنوان نخستین فرماندار بومی و کُرد این دیار، چه در مقام یک نویسنده متعهد و چه به عنوان معتمد مورد اعتماد مردم، همواره در خدمت زادگاهش بود. در واپسین سالهای زندگی، با وجود توانایی اقامت در پایتخت، ترجیح داد به آغوش مردم شهرش بازگردد و تا پایان عمر در کنار آنان بماند. این انتخاب، خود گواهی است بر عمق پیوند عاطفی و مسئولیت اجتماعی او نسبت به جامعهاش. حاج مصطفی نقیب، برخلاف بسیاری که یا در مرکز، یا در شهرهای دیگر و حتی در خارج از کشور زندگی کردهاند بیآنکه اثری ماندگار از خود بر جای بگذارند، زندگیاش آمیخته با "اثرگذاری" بود. از تدریس تا فرمانداری، از نوشتن تا مشاوره به نسلهای جوان، از رفتار پدرانه با کودکان تا همصحبتی صمیمانه با پیران، از ارتباط صمیمی با باسوادان تا همدلی با بیسوادان، در هر نقش و مقام، صادقانه و بیریا خدمت کرد. سالها پیش از چاپ کتاب «یادها و خاطرهها»، نسخه PDF آن را با بزرگواری در اختیار اینجانب قرار داد تا در پژوهشهایم از آن بهره ببرم. کتابی که متأسفانه بخشهایی از آن در فرآیند چاپ، تحت فشار سانسور حذف شد. او آرزو داشت این اثر به زبان شیرین کردی نیز ترجمه شود؛ فرصتی که تاکنون فراهم نشده، اما آرمانی است که باید روزی محقق گردد. استاد نقیب، انسانی آزاده، باوقار، بیادعا و مردی متعهد به اصول انسانی بود. هرگز خود را به بازار معاملهگریهای سیاسی و منفعتطلبانه نیالود و تا واپسین لحظههای زندگی، با سربلندی، صداقت و بزرگواری زیست. از این روست که سردشت و مردم شریف آن، همواره از او با احترام و افتخار یاد خواهند کرد. نامش جاویدان، راهش پررهرو، یادش گرامی، و روحش شاد باد.
با احترام و ارادت - محمدفاضل شوکتی - مهاباد – سوم مردادماه ۱۴۰۴ شمسی
توجه:
مطالب این وبلاگ، شامل نقلقولها، تصاویر و محتوا، تنها با ذکر کامل منبع و نام نویسنده، محمدفاضل شوکتی، قابل استفاده است. هرگونه بهرهبرداری علمی، پژوهشی، آموزشی یا رسانهای نیازمند ارجاع صریح به منبع اصلی و نام نویسنده است. این امر نشاندهنده رعایت اخلاق حرفهای، احترام به حقوق معنوی پدیدآورنده و تضمین صحت مطالب است. ذکر منبع بهویژه در بازنشر اخبار، گزارشها و تحلیلهای اختصاصی وبلاگ، الزامی بوده و نشانه انصاف و شرافت علمی و رسانهای است. رعایت این اصل، صیانت از حقوق مؤلف و تلاشهای او را تضمین میکند.