شناختنامه علمی و فرهنگی حاج ملامحمد حفیدی (سردشت) نویسنده: محمد فاضل شوکتی ________________________________________ حاج ملامحمد حفیدی، فرزند ملاعلی و نوهٔ محمد صادق، در سال ۱۳۲۷ شمسی در روستای قلعهرشه از توابع شهرستان سردشت به دنیا آمد. وی در خانوادهای مذهبی رشد یافت و از همان ابتدا مسیر تحصیل علوم دینی را در پیش گرفت. ایشان اجازه تدریس و افتاء خود را از ماموستا سید عبدالعظیم (چورتا) و نیز از سید سلیمان ماوتی اخذ کرده است. به عنوان یک تن از پیروان طریقت نقشبندیه در منطقه سردشت، ایشان نه فقط در مقام روحانی که در کسوت نویسنده، مترجم و پژوهشگر نیز ظاهر شده است. در شهر سردشت، خیابان خیابان شیخ مولانا (سید قطب سردشت) کتابفروشیای به نام خود دارد که نشانگر حضور فرهنگی او در این منطقه است.
تحصیل علوم دینی: ایشان در محیط مدارس دینی منطقه به فراگیری علوم شرعی، معارف دینی و عرفانی پرداخت. کسب اجازه افتاء و تدریس: با اخذ اجازه از علما، وارد عرصه ارشاد، تدریس و تولید علم گردید.پژوهش و ترجمه: عمدهٔ آثار ایشان در حوزهٔ علوم دینی، اخلاق، عرفان و ترجمه متون اسلامی به زبان کردی یا فارسی میباشد. با تأسیس کتابفروشی و نشر آثار در شهرستان سردشت، نقش فعالی در ترویج کتاب و فرهنگ دین داشته است.تعلق معنوی به این سلسله تصوفی نیز در شخصیت و فعالیتهای وی مؤثر بوده است، که جنبهٔ عرفانی کار او را برجسته میسازد. از ایشان بیش از ۱۵ اثر منتشر شده است که برخی از شاخصترین آنها عبارتاند از: «باخچهی خوشهویستان: له ژیانو بهسهرهاتی پیغهمبهری خوشهویستمان وه ئال و ئهسحابی» (چاپ ۱) «چارهسهری رهوشت و ئهخلاق» – همکاری با بابک محمودیکهریز «گهوههری یاقووت (له فهرمایشتهکانی فهخری مهوجوودات (ص))» – با محمد بن محمد غزالی «فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا: کم پیکهنین و زور گریان… به فهرمانی خودای پهروهردگارمان» – چاپ مشترک با محمود مصری این فهرست نشان میدهد که حوزهٔ کاری ایشان شامل تالیف، ترجمه و نشر متون دینی و عرفانی به زبان کردی (و گاهی فارسی) است. حاج ملامحمد حفیدی را میتوان یکی از چهرههای فرهنگی و دینی منطقهٔ سردشت و اقلیم کردستان دانست که با ترکیبِ روحانیت، عرفان و پژوهش ادبی، حضور متفاوتی یافته است. نقاط قوت کار او عبارتاند از: بومیگرائی فرهنگی: وی با زبان کردی و قالبهای محلی (مترجم و مولف) به جامعه خود خدمت کرده است؛ ارزش اجتماعی: فعالیت فرهنگی (کتابفروشی، نشر، ترجمه) در منطقهای که غالباً امکانات کمتر داشته، نقش مهمی در ارتقای سطح فرهنگی داشته است؛ اتصال عرفان و پژوهش: تعلق به طریقت نقشبندیه و پژوهش در اخلاق و عرفان، نشاندهندهٔ نگرشی فراتر از صرفاً آموزش دینی رسمی است. در عین حال، میتوان به برخی نکات برای بهبود کارنامه اشاره کرد: ضرورت انتشار فهرست جامع و امکان دسترسی به آثار وی (برای پژوهشگران)؛ تدوین نقد و بررسی علمی آثار او توسط محققان حوزهٔ کرد و اسلام؛ ترویج بیشتر آثار وی در سطحی فراتر از منطقه سردشت برای انتقال تجربه به دیگر مناطق.
حاج ملامحمد حفیدی، نمایندهای از نسل پژوهشگران دینی در منطقهٔ کردستان است که ضمن حفظ ریشههای محلی، در عرصهٔ تولید علم، ترجمه و نشر نیز فعال بوده است. کار او، اگرچه عمدتاً محلی است، اما میتواند الگوی مناسبی برای ترکیب «روحانیت»، «پژوهش» و «فرهنگ بومی» باشد. توصیه میشود که پژوهشگران کردستانی و پژوهشگران معارف اسلامی، بررسی دقیقتری بر آثار ایشان داشته باشند تا ظرفیتهای نهفته در آنها بیشتر آشکار شود.
منابع : ۱. گفتوگوی تلفنی با محمدفاضل شوکتی، پژوهشگر فرهنگی و نویسندهٔ سردشتنامه، ۲۷ مهر ۱۴۰۴. ۲. منابع تلفنی در دسترس نویسنده، گردآوریشده توسط محمدفاضل شوکتی، مهرماه ۱۴۰۴. ۳. گفتوگو با آقای سد جامی سیدنژاد، منبع شفاهی، انجامشده در مهرماه ۱۴۰۴.
بیوگرافی و کارنامهٔ علمی و فرهنگی ماموستا سید مصطفی محمودیان نویسنده: محمد فاضل شوکتی – پژوهشگر فرهنگی
ماموستا سید مصطفی محمودیان، فرزند سید عبدالکریم و از خاندان علمی «زمزیرانی»، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در روستای بیوران سفلی از توابع سردشت (آذربایجان غربی) دیده به جهان گشود. دوران کودکیاش در خانوادهای مذهبی سپری شد و از همان خردسالی علاقهمند به قرآن و علوم دینی بود. در سن نهسالگی وارد مسجد روستا شد و مقدمات علوم دینی را نزد پدر و علمای محلی فرا گرفت. در سال ۱۳۵۳ بهطور رسمی وارد حجرهٔ بیوران سفلی شد و شاگرد ماموستا ملا احمد حفیدی گردید. او علت ورود خود به مسیر طلبگی را تربیت مذهبی خانواده و تشویق پدرش میداند که تحصیل دینی را بر آموزش رسمی دولتی ترجیح میداد. در طول سالهای تحصیل، از محضر بزرگانی چون: ماموستا ملا سید رضا حسینی، ملا عبدالرحمن سیسیری، ملا رسول معروفی، ملا شیخ عبدالرئوف نقشبندی بیژوهای، ملا خضر عباسی سارتکه، ملا محمود وادی نلاس، ملا محمد عزیزی بردهرش، و ملا محمد صادق میرزایی احمدکر بهره برده است. در سال ۱۳۶۲ از ماموستا ملا محمد واوی نلاسی اجازهنامهٔ علمی دریافت کرد و پس از آن، اجازهنامههایی نیز از ماموستا ملا محمد عزیزی بردهرش و ماموستا ملا عبدالله حیدری نجنهعلیا گرفت.
مشکلات دوران تحصیل: مهمترین چالشهای او در دوران طلبگی، فقر اقتصادی، نبود اساتید دلسوز، نداشتن برنامهریزی منظم، ضعف منابع درسی و فضای آموزشی نامناسب بوده است. وی همچنین از رفتارهای ناعادلانهٔ طلاب ارشد نسبت به مبتدیان در حجرهها یاد میکند.
دیدگاهها درباره حجره و مدارس نوین: به باور او، حجرههای سنتی گرچه کنترل و تربیت طلاب را بهتر ممکن میسازند، اما از نظر امکانات آموزشی محدودند. در مقابل، مدارس نوین علوم دینی با برنامهریزی دقیق، آموزشهای جانبی (زبان، کامپیوتر، پژوهش، ورزش و...) و استفاده از فناوریهای جدید میتوانند در پرورش طلبههای کارآمدتر مؤثرتر باشند.
تحصیلات و آثار علمی: ماموستا محمودیان پس از اخذ اجازهٔ علمی، در آزمونهای وزارت علوم نیز شرکت کرده و تا سطح سه (معادل کارشناسی ارشد) در رشتهٔ الهیات و معارف اسلامی پیش رفت. پایاننامهٔ او با عنوان «آرایش و پیرایش در اسلام» نگاشته شده است. از آثار منتشرشده و آمادهٔ چاپ او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1.شناخت خدا (ترجمهٔ کتاب وجودالله از دکتر یوسف قرضاوی) – نشر احسان، ۱۳۷۹ 2.فهقی و فهقییهتی له کوردستان – کردی، نشر احسان، ۱۳۸۲ 3.آیا سیگار کشیدن حرام است؟ (ترجمه از ملا محمد عزیزی بردهرش) – نشر احسان، ۱۳۸۵ 4.منظومهٔ کردی سفرهسهفهر – انتشارات هیوا مهاباد، ۱۳۸۹ 5.تقوی در فتوی – در دست چاپ 6.المنظومة البهیة فی القواعد الفقهیة – نظم عربی، آماده چاپ 7.آرایش و پیرایش در اسلام – تألیف، در انتظار چاپ وی همچنین اشعار متعددی به زبان کردی در موضوعات دینی، اجتماعی و عاطفی سروده است که هنوز منتشر نشدهاند.
دیدگاهها درباره وضعیت علما و مدارس دینی کردستان: محمودیان علت اصلی مشکلات علمای کردستان را نبود رهبری واحد و تفرّق میان علما میداند. وی بر این باور است که فقدان وحدت سبب تضعیف جایگاه روحانیت شده است. او برای بهبود وضعیت مدارس دینی پیشنهاد میکند:تأمین مالی مدارس توسط خیرین و دولت،رسمیشدن مدارک طلاب،رفع نگاه امنیتی به حوزههای اهل سنت،سپردن نظارت بر مدارس به ادارهٔ اوقاف (مطابق با الگوی کشورهای اسلامی).
تأسیس سایت سوزی میحراب: او هدف از راهاندازی سایت سوزی میحراب را تبلیغ و دعوت دینی از طریق رسانههای نوین میداند، زیرا به گفتهاش، علما در رسانههای رسمی فرصت کافی برای رساندن پیام خود ندارند. وی عملکرد سایت را موفق ارزیابی کرده و از همکاری گستردهٔ علما و علاقهمندان تقدیر نموده است.
ماموستا سید مصطفی محمودیان از چهرههای فرهیختهٔ علمی و فرهنگی مناطق کردنشین ایران است که با تلفیق علم، عرفان و قلم، نقش مؤثری در اعتلای فرهنگ دینی و اصلاح آموزش سنتی حوزههای علوم اسلامی ایفا کرده است. آثار او، چه در عرصهٔ ترجمه و چه در نظم و تألیف، در خدمت پیوند میان دین، علم و جامعه قرار دارند.
بازنویسی و خلاصه:محمد فاضل شوکتی – نویسنده پژوهشگر فرهنگی ________________________________________
منبع: گفتوگو با ماموستا سید مصطفی محمودیان، انجامشده توسط کریم تاران، منتشرشده در وبسایت سوزی میحراب.
مقدمه: ادب و فرهنگ کردستان همواره خاستگاه بزرگانی بوده است که با قلم و اندیشهی خود در مسیر روشنایی و بیداری جامعه گام برداشتهاند. یکی از این چهرههای برجسته، ماموستا خضر رادمهر متخلص به اشکانی است؛ شاعری میهندوست، معلمی دلسوز و روحانیای آگاه که عمر خویش را در خدمت دین، فرهنگ و مردم سپری کرده است (رسولی کیا ۱۴۰۲). زندگینامه: ماموستا خضر رادمهر در سال ۱۳۴۹ هجری شمسی (۱۹۶۰ میلادی) در روستای تاریخی اشکان از توابع آلان سردشت دیده به جهان گشود (بوزکانی ۲۰۲۳). تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش آغاز کرد و سپس برای ادامهی علوم دینی نزد حاجی ملا مصطفی توحیدی رفت و قرآن کریم را در محضر ایشان ختم نمود. بعدها در سردشت، ربط، مهاباد و مدتی در محمودآوای بوکان، تحصیلات دینی خود را ادامه داد و نزد علمای بزرگی چون ماموستا ملا نجم الدین شریعتپناه و ماموستا ملا نجم الدین حکمت به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و سرانجام از استاد حکمت اجازهنامهی «مەلایەتی» دریافت کرد (رسولی کیا ۱۴۰۴). وی در سال ۱۳۶۹ ازدواج کرد و حاصل این زندگی دو پسر به نامهای مسعود و منصور است. او هماکنون در آوایی توت آغاج مهاباد اقامت دارد و همچنان در عرصههای فرهنگی و دینی فعال است. فعالیتهای دینی و اجتماعی و ادبی و شعری: ماموستا اشکانی سالها در روستاهای مختلف به عنوان ملا و معلم دینی به تربیت نسل جوان و خدمت به مردم پرداخت. او در کنار مسئولیتهای مذهبی، همواره چهرهای اجتماعی و محبوب در میان مردم بوده و تلاش کرده است تا پیامهای اخلاقی و انسانی را از طریق شعر و سخن به جامعه منتقل کند (وطمانی ۲۰۲۰). شوق سرایش شعر در ماموستا اشکانی از نوجوانی شکل گرفت. وی نخستین اشعار خود را از سالهای پایانی دههی ۴۰ و اوایل دههی ۵۰ سرود. شعرهای او بیشتر به زبان کردی و با مضامین آیینی، ملی، اجتماعی و اخلاقی نوشته شدهاند. از مهمترین آثار او میتوان به این موارد اشاره کرد: قصیدهی بُرده به زبان کردی»: ترجمهی منظوم قصیدهی مشهور امام بوصیری (اشکانی ۲۰۱۵). بەڕەو ژیانێکی پاک» (به سوی زندگی پاک): مجموعهای از اشعار اخلاقی، اجتماعی و آیینی (اشکانی ۲۰۱۸). دهها شعر چاپنشده و دستنویس که آمادهی انتشار هستند (رسولی کیا ۱۴۰۴). اشعار ماموستا اشکانی انعکاس روحی پاک، اندیشهای متعهد و قلمی صادقانهاند. او در شعرهایش به اخلاق فردی و اجتماعی، ایمان، عدالتخواهی، وطندوستی و هشدار در برابر آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد و دخانیات پرداخته است. جایگاه و اندیشه: ماموستا اشکانی باور دارد که شاعران و اندیشمندان، سرمایههای فرهنگی هر ملت هستند و باید بیش از پیش مورد تکریم قرار گیرند (بوزکانی ۲۰۲۳). او از بیتوجهی به اهل قلم و فرهنگ در جامعهی امروز انتقاد میکند و همواره بر اهمیت حفظ و گسترش میراث ادبی و دینی تأکید دارد. او خود را شاعری میداند که رسالتش خدمت به دین، فرهنگ و ملت کرد است؛ شاعری که قلمش را در راه ایمان، وطن و انسانیت به کار گرفته و همچنان در این مسیر استوار ایستاده استماموستا خضر رادمهر (اشکانی) از جمله شخصیتهایی است که زندگیاش سرشار از تلاش در راه علم، ادب، دین و جامعه بوده است. او معلمی آگاه، شاعری میهندوست و انسانی فروتن است که در دل مردم جایگاه ویژهای دارد. آثار او سرمایهای ارزشمند برای فرهنگ کردی و اسلامی به شمار میآید و بیشک در آینده بیشتر مورد توجه نسلهای جوان قرار خواهد گرفت
سردشتنامه – محمدفاضل شوکتی
سردشتنامه، دانشنامهای جامع و پژوهشی است که تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و فولکلور شهر تاریخی سردشت را در قاب علمی و ادبی بازنمایی میکند. این اثر، با گردآوری مستندات معتبر و حفظ اصالتهای فرهنگی و تاریخی، به گنجینهای ارزشمند از هویت مردمان دیار سردشت بدل شده و تصویری روشن از تاریخ، فرهنگ، نحوه زندگی، سنتها و باورهای مردم سردشت و منطقه موکریان ارائه میدهد. هدف از نگارش سردشتنامه، ثبت و حفظ تاریخ و هویت فرهنگی سردشت، معرفی ویژگیهای جغرافیایی و محیط طبیعی، بررسی زندگی اجتماعی و اقتصادی، سنتها و باورهای مردم، و فراهم کردن منبعی علمی و مستند برای پژوهشگران و دانشجویان است. این دانشنامه همچنین در تقویت شناخت و احترام به تنوع فرهنگی و تاریخی منطقه سردشت و کردستان نقش دارد و بهعنوان مرجعی معتبر برای مطالعات علمی و آموزشی شناخته میشود. این اثر حاصل سالها پژوهش و تلاش مستمر نویسنده است و ضمن ارائه دادههای تاریخی و جغرافیایی، توانسته ارزشمندترین منابع فرهنگی و فولکلوری این سرزمین را گردآوری کند.
________________________________________
منابع : اشکانی، خضر. ۲۰۱۵. قەسیدەی بوردی بە زمانی کوردی. مهاباد: نشر محلی. اشکانی، خضر. ۲۰۱۸. بەڕەو ژیانێکی پاک. مهاباد: نشر محلی. بوزکانی، عبدالله. ۲۰۲۳. «نوشتاری کوتاه درباره زندگی خضر رادمهر اشکانی.» صفحه فیسبوک نویسنده کرد. رسولی کیا، رسول. ۱۴۰۲. «مصاحبه سۆزی مێحڕاب با خضر رادمهر (اشکانی).» سایت سۆزی مێحڕاب. رسولی کیا، رسول. ۱۴۰۴. «مصاحبه با ماموستا خضر رادمهر (اشکانی) در مهاباد.» نسخه خطی مصاحبه. وطمانی، هرمان. ۲۰۲۰. فرهنگ آبادیهای مهاباد. مهاباد: انتشارات محلی.
روستای کالهدره، شهرستان سردشت، استان آذربایجان غربی
موقعیت جغرافیایی و اقلیمی: روستای کالهدره یکی از آبادیهای کوچک شهرستان سردشت در استان آذربایجان غربی ایران است و در بخش مرکزی شهرستان و دهستان گورک واقع شده است. این روستا در غرب روستای بناو و در محدوده عشایری گورک قرار دارد و در کنار دریاچه سد سردشت واقع شده است. نام روستا برگرفته از ترکیب واژههای محلی «کاله» به معنای دیوار یا پرتگاه و «دره» به معنای دره خطرناک است، که بیانگر موقعیت طبیعی صعبالعبور و کوهستانی روستا است. روستا در میان رشتهکوهها و جنگلهای سرسبز سردشت واقع شده و دسترسی زمینی آن از طریق جاده شوسه (شنریزی شده) فراهم میشود. ارتفاع متوسط روستا از سطح دریا ۱۰۵۷ متر و شرایط اقلیمی آن بسیار مرطوب با میانگین بارش سالانه ۱۲۹۵ میلیمتر است. میانگین دمای سالانه حدود ۱۰٫۵ درجه سانتیگراد است. جمعیت و سکونتگاه: براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت روستای کالهدره ۵۷ نفر بوده است که شامل ۲۶ مرد و ۳۱ زن در ۱۴ خانوار و ۹ واحد مسکونی میباشد. سکونتگاه به صورت متمرکز و دائمی است و ساختار طبیعی روستا با توجه به موقعیت کوهستانی، دارای پرتگاهها و درههای خطرناک اطراف است. خانوادههای برجسته: مهمترین خانواده روستا، خانواده حمزه کالهدره است. حاج حمزه، بنیانگذار این خانواده، چهار پسر داشت: محمود قاسمی، حاج محمد قاسمی، حاج مولان قاسمی و حاج حسن قاسمی. اکثریت ساکنان کنونی روستا از نوادگان این چهار نفر هستند و همه با نام خانوادگی قاسمی شناخته میشوند. اعضای این خانواده علاوه بر سکونت در روستا، در شهرهای سردشت و ربط پراکنده شده و در امور اجتماعی و فرهنگی منطقه نقش برجستهای دارند. این اطلاعات با گفتگو حضوری با حاج حمزه آقا کالهدره و آقای علی قاسمی (نواده حاج حمزه کالهدره) در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴ در شهر ربط تأیید شده است. اقتصاد و معیشت: فعالیتهای اقتصادی ساکنان شامل زراعت (گندم و یونجه در حدود ۱۲۰ هکتار)، باغداری، دامداری، زنبورداری و پرورش ماهی است. محصولات کشاورزی و دامپروری عمدتاً در بازارهای سردشت و ربط عرضه میشوند و اهالی برای خرید مایحتاج و فروش تولیدات خود به این مراکز مراجعه میکنند. امکانات و زیرساختها: روستا دارای شبکه سراسری برق، مسجد و مدرسه ابتدایی است اما فاقد گاز لولهکشی، آب لولهکشی، انرژی نو (خورشیدی یا بادی)، حمام عمومی، سالن یا زمین ورزشی میباشد. دسترسی به اینترنت و وسایل نقلیه عمومی محدود است. اهالی برای دریافت خدمات آموزشی، بهداشتی و اداری به روستاهای مجاور و شهرهای سردشت و ربط مراجعه میکنند. گردشگری و محیط طبیعی: روستای کالهدره به دلیل موقعیت کوهستانی و جنگلی، دارای پتانسیل گردشگری طبیعی و اکوتوریسم است. چشماندازهای اطراف، پرتگاهها و درههای مشرف، محیطی جذاب برای طبیعتگردان و عکاسان فراهم میکند. نزدیکی به دریاچه سد سردشت و مناطق عشایری اطراف، اهمیت فرهنگی و طبیعی روستا را افزایش داده است.
دانشنامه سردشت-محمدفاضل شوکتی
منابع و مآخذ: •مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن، ۱۳۹۰. •سازمان نقشهبرداری کشور، اطلاعات جغرافیایی و توپوگرافی روستای کالهدره. •منابع محلی و بررسیهای میدانی شهرستان سردشت. •گفتگو حضوری با حاج حمزه آقا کالهدره و آقای علی قاسمی (نوه حاج حمزه آقا کالهدره)، ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، شهر ربط.
سماق خوشه طلائی سردشت یکی از محصولات ارگانیک و ممتاز شهرستان سردشت در استان آذربایجان غربی ایران است و از درختچههای بومی با میوههای خوشهای قرمز و قهوهای برداشت میشود. این محصول در دامنههای سرسبز کوهستانها و جنگلهای طبیعی سردشت بهصورت خودرو و دیم رشد کرده و به دلیل تولید بدون استفاده از سموم و کودهای شیمیایی، ارگانیک و سالم است. سطح زیرکشت سماق سردشت حدود ۵۵۰ هکتار برآورد میشود و متوسط برداشت یک تن در هر هکتار است. برداشت محصول از اواسط مرداد تا اواسط شهریور انجام میشود و به بازارهای داخلی و شهرها و استانهای مجاور عرضه میگردد.
سماق سردشت در دو رنگ متمایز یافت میشود: سماق قهوهای که دانهدار و مناسب ادویه و طعمدهنده غذاهای سنتی، گوشتی و ترکی است، و سماق قرمز که به دلیل رنگ و طعم مطبوع، مصرف خوراکی و صنعتی دارد. علاوه بر این، محصول در انواع سماق درشت، سماق الکشده، سماق میکسشده و آب سماق عرضه میشود که آب سماق بهعنوان دسر پس از غذا یا نوشیدنی طبیعی و خنککننده کاربرد دارد. بستهبندی استاندارد این محصول شامل ۲۵۰، ۵۰۰ و ۱۰۰۰ گرمی و عرضه فلهای است.
سماق خوشه طلائی سردشت از نظر خواص دارویی و غذایی بسیار غنی است. طبق طب سنتی، این محصول به تقویت معده و هضم غذا، تقویت لثه و دهان، کاهش فشار خون، تسکین دردهای مفصلی و کنترل قند خون کمک میکند و خواص ضد التهابی، آنتیاکسیدانی و ضد میکروبی آن در طب نوین مورد تأیید است. سماق سرشار از ویتامین C، مواد معدنی و فیبر است و به بهبود عملکرد قلب و عروق، کبد و دستگاه گوارش کمک میکند. این محصول برای کاهش وزن، پاکسازی دستگاه گوارش، پیشگیری از سرطان، درمان دیابت و بیماریهای التهابی و ارتقای سیستم ایمنی بدن نیز مفید است.
رشتهکوهها و جنگلهای سرسبز سردشت، زمینه تولید و عرضه محصولات ارگانیک باکیفیت این منطقه را فراهم کرده و سماق خوشه طلائی سردشت بهعنوان یکی از محصولات غذایی ممتاز و ارگانیک کردستان، افتخار صادرات منطقه محسوب میشود. این محصول به ثبت جهانی رسیده و تحت نام سماق خوشه طلائی سردشتبا ذکر محل تولید آن، یعنی کوهها و جنگلهای سردشت، در سرتاسر جهان معرفی و عرضه خواهد شد.
سماق خوشه طلائی سردشت نه تنها یک ادویه با طعم ترش و مطبوع است، بلکه نمادی از اصالت، کیفیت و طبیعت بکر ایران به شمار میآید و میتواند تجربهای بینظیر از طعم، سلامت و غذای ارگانیک را برای مصرفکنندگان داخلی و بینالمللی به ارمغان آورد. هیچ کبابی بدون سماق سردشت لذت واقعی خود را ندارد!
سماق خوشه طلائی سردشت را میتوان به هنر آشپزی افزود و طعم اصیل غذاهای ایرانی و بینالمللی را به اوج رساند. با اندکی پاشیدن روی کبابهای آبدار، مرغهای خوشطعم یا ماهی تازه، هر لقمهای به تجربهای بینظیر از طعم و عطر بدل میشود. در سالادهای سبز و تازه، سماق همانند جواهری سرخرنگ، طراوت و تازگی را به سفره میآورد.
برای بهرهمندی از خواص دارویی این ادویه ارزشمند، میتوان سماق را بهصورت دمنوش نوشیدنی آرامبخش و مفید درست کرد که با هر جرعه، انرژی و نشاط را به بدن بازمیگرداند. همچنین، آب سماق، نوشیدنی دلپذیر و طبیعی، پس از صرف غذاهای چرب به کار میآید تا به هضم بهتر و چربیسوزی طبیعی کمک کند و حس سبکی و طراوت را به همراه آورد.
سماق خوشه طلائی سردشت، نه تنها ادویهای برای غذاست، بلکه سفری است به دل کوهستانها و جنگلهای سرسبز سردشت، که هر لقمه و هر جرعه، طعمی از اصالت و طبیعت بکر ایران را به شما هدیه میکند.
مسجد تاریخی بشر و عون، روستای بیژوی (آلان)، سردشت: ۱. معرفی: مسجد بشر و عون یکی از مساجد تاریخی روستای بیژوی (اسلامآباد) در بخش مرکزی شهرستان سردشت، استان آذربایجان غربی ایران است. این مسجد به یاد بشر و عون، از اصحاب صدر اسلام ساخته شده و بهعنوان مرکز مذهبی و فرهنگی مهم روستا و منطقه شناخته میشود.¹ ۲. تاریخچه: بر اساس منابع محلی و کتاب «از یاد رفتگان» اثر حاج ماموستا دکتر احمد شریعتپناه، مسجد بشر و عون در سال ۱۸ هـ.ق تأسیس شده است و طی بیش از یک هزار سال، حداقل ۳۶ مرحله تعمیر و بازسازی داشته است.² آخرین بازسازی جامع مسجد در سال ۱۳۸۶ ش با مشارکت اهالی خیر و به مدیریت و معماری استاد محمد شریعتپناه، همراه با همکاری میرزا صالح شریعتپناه، ماموستا ملا محمد شریعتپناه، میرزا عمر نجیبی و شیخ احمد نقشبندی انجام شد.² این بازسازی شامل سه طبقه و استفاده از مصالح و تکنولوژی روز بود. در پی کنی دیوار مسجد، آثار و اشیایی مربوط به دوره پیش از اسلام، از جمله کوزههای گندم، کشف شد که نشاندهنده قدمت طولانی این مکان است.² ۳. معماری و ساختار: مسجد بشر و عون دارای سه طبقه، فضای داخلی وسیع، و امکانات مناسب برای عبادت و فعالیتهای فرهنگی است. در محل دفن بشر و عون، مسجدی ساخته شده و درختانی غرس گردیده که اهمیت مذهبی و فرهنگی این مکان را تقویت میکند.² ۴. نقش فرهنگی و مذهبی: این مسجد علاوه بر جایگاه مذهبی، محل تجمع اهالی برای مراسم دینی و فرهنگی است و یادبود اصحاب صدر اسلام را در خود حفظ کرده است. مشارکت فعال مردم روستا و معماران محلی در بازسازیهای متعدد، اهمیت اجتماعی و فرهنگی مسجد را نشان میدهد.² ______________________________________
پانویسها : 1.منابع محلی و شفاهی اهالی روستای بیژوی، سردشت؛ اطلاعات اولیه درباره نامگذاری مسجد و جایگاه مذهبی آن. 2.حاج ماموستا دکتر احمد شریعتپناه، از یاد رفتگان، مهاباد: نشر رهرو، چاپ اول، ۱۴۰۴ ش.
مسجد خلیفه فتاح، سردشت: ۱. معرفی و بنیانگذار: مسجد خلیفه فتاح در شهرستان سردشت، استان آذربایجان غربی، در سال ۱۲۸۵ هـ.ق توسط مرحوم خلیفه فتاح، از شخصیتهای مذهبی و مؤمن منطقه و جد بزرگ خاندان فتاحی، تأسیس شد. این مسجد بر اساس معماری سنتی با ایوان و خدمات موقوفه ساخته شد و بهعنوان مرکزی مذهبی و فرهنگی در شهر شناخته میشد.¹ ۲. بازسازیها و حوادث تاریخی: در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای روسی مسجد را به آتش کشیدند.² در سال ۱۳۲۲ هـ.ق، حاج غلام فتاحی اقدام به بازسازی مسجد نمود.³ در سال ۱۳۳۶ هـ.ش، بازسازی دیگری با مشارکت مردم و پیشنهاد ملا سعید خلوصی، پیشنماز مسجد، انجام شد. ملا سعید تا پایان عمر در مسجد پیشنماز بود.⁴ در سال ۱۳۵۴ هـ.ش، حاج مطلب شمامی با همکاری اهالی خیر، مسجد را به شکل مدرن و امروزی بازسازی کرد.⁵ ۳. موقعیت جغرافیایی: مسجد در کوچه مسجد خلیفه فتاح و نزدیکی بازار قدیم سردشت واقع شده است و یکی از مراکز مذهبی و فرهنگی اصلی شهر بهشمار میرود.¹ ۴. خانواده فتاحی و نقش اجتماعی: خاندان فتاحی از خانوادههای معتبر و مذهبی منطقه هستند. خلیفه فتاح نقش مؤثری در توسعه مذهبی و فرهنگی سردشت داشت و حاج غلام فتاحی نیز در بازسازی مسجد و فعالیتهای اجتماعی منطقه فعال بود.¹،³ ________________________________________
پانویسها: 1) نرمین معروفی، «مسجد خلیفه فتاح سردشت – تاریخچه بناء»، وبلاگ نارمین سردشت. منتشر شده در ۵ مرداد ۱۳۹۲، 2) همان منبع. 3) همان منبع. 4) همان منبع. 5) همان منبع.
کتابنامه: معروفی، نرمین. «مسجد خلیفه فتاح سردشت – تاریخچه بناء.» وبلاگ نارمین سردشت. منتشر شده در ۵ مرداد ۱۳۹۲. شوکتی، محمدفاضل. سردشتنامه. در حال نگارش. سردشت: نگارنده.
تنها مقبرهٔ برجامانده از حملهٔ روسها به سردشت در جریان جنگ جهانی اول (۱۲۹۳–۱۲۹۷ ه.ش / ۱۹۱۴–۱۹۱۸ م.) با وجود اعلان بیطرفی ایران، شمالغرب کشور به میدان رویارویی مستقیم روسها و عثمانیها بدل شد. منطقهٔ آذربایجان غربی، از جمله شهرستان سردشت، از کانونهای اصلی این درگیریها بود. بر پایهٔ روایتهای محلی و گزارشهای بازمانده، در حدود سال ۱۲۹۵ ه.ش نیروهای روسی (که در گویش مردم محل «عروسها» نامیده میشدند) وارد سردشت شدند. بخشی از مردم که گمان میبردند جنگ تنها میان روس و عثمانی خواهد بود، در شهر ماندند. اما با ورود قوای روس، دستکم ۵۱ تن از شهروندان عادی و بیدفاع قتلعام گردیدند. یکی از قربانیان شاخص این واقعه عبدالکریم قاضی، قاضی شهر، بود که بنا به گزارشها در مقابل منزل خود بهطرز فجیعی کشته شد.^1 مقبرهٔ عبدالکریم قاضی در آرامستان قدیمی سردشت، تنها مدفن برجا مانده از آن رویداد محسوب میشود و در سالهای اخیر نیز در معرض خطر تخریب ناشی از ساختوساز شهری قرار داشته است.^2 قبرستانهای تاریخی و شناختهشدهٔ سردشت در مناطق سهراه شیخ مولانا، چهارراه بیوران، نیزهرو و اطراف دادگاه و شبکهٔ بهداشت، در گذر زمان از میان رفتهاند؛ تنها بخشهایی از گورستان پشت پمپبنزین قدیمی هنوز پابرجاست.^3 وضعیت مالکیت و مدیریت این گورستانها میان شهرداری و ادارهٔ اوقاف مبهم بوده و همین امر زمینهٔ تعرضهای فردی و کاهش حفاظت رسمی را فراهم کرده است. برخی از پژوهشگران و علاقهمندان محلی از جمله فریدون حکیمزاده و حاج حسن پوری و محمدفاضل شوکتی کوشیدهاند با گردآوری منابع شفاهی و یادداشتهای تاریخی، این واقعه و یادمانهای برجا مانده از آن را ثبت و معرفی کنند.^4 ________________________________________ پانویسها 1. عثمان عباسی، «تنها مقبرهٔ برجامانده از حملهٔ روسها به سردشت در وادی فراموشی»، خبرگزاری کردپرس، دسترسی ۱۴۰۲. 2. همان. 3. همان. 4. همان. ________________________________________ کتابنامه : عباسی، عثمان. «تنها مقبرهٔ برجامانده از حملهٔ روسها به سردشت در وادی فراموشی.» کردپرس (سرویس آذربایجان غربی)، تاریخ انتشار نامشخص. دسترسی در ۱۴۰۲.
عبدالله اسماعیلزاده: عبدالله اسماعیلزاده (متولد 1338ش در سردشت درگذشته ۱۳۹۵ش)، روزنامهفروش و کتابفروش سردشتی بود. وی فرزند اسماعیل اسماعیلزاده، از معتمدان محلی و زندانی سیاسی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بود که در سال ۱۳۳۸ به جرم مخالفت با رژیم پهلوی به شش سال حبس در زندان قصر محکوم شد. عبدالله پس از درگذشت پدر، برای تأمین معاش خانواده بهعنوان ماشیننویس در فرمانداری سردشت استخدام شد. او فردی خوشسخن و شوخطبع بود و با وجود شغل اداری، علاقهاش به مطبوعات موجب شد همزمان به فروش روزنامه بپردازد. اسماعیلزاده در سالهای پایانی خدمت اداری و پس از بازنشستگی، بیشتر وقت خود را صرف روزنامهفروشی و سپس کتابفروشی کرد. او سلایق مشتریان خود را میشناخت و بر اساس علایقشان نشریه یا کتاب سفارش میداد. با وجود درآمد اندک، بهسبب عشق به مطالعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی از این حرفه دل نمیکند. در دهه پایانی عمر، مغازهاش را به کتابفروشی و مرکز توزیع مطبوعات تبدیل کرد. وی از کمتوجهی مردم به مطالعه، بهویژه خرید مطبوعات، گلایه داشت و آرزو میکرد روزنامهها تنها برای پیچیدن اجناس مصرفی استفاده نشوند. شخصیت فرهنگی و صمیمی او جایگاه ویژهای در میان اهل قلم و کتابدوستان سردشت داشت.ایشان در آذرماه سال 1398 فوت کرده و درآرامستان گرده سور از گورستانهای قدیمی شهر سردشت آرام گرفته است. دانشنامه سردشت-محمدفاضل شوکتی
منوچهر رضازاده: کارنامهای از خدمت فرهنگی و هنری در سردشت
منوچهر رضازاده، فرزند محمدرضا، در آذرماه ۱۳۴۱ در شهرستان سردشت متولد شد. او دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی و همچنین مدرک هنری در رشته خوشنویسی است. رضازاده در طول سالیان متمادی، با تلاش و پشتکار، نقش بسزایی در توسعه فرهنگی و هنری شهرستان سردشت ایفا کرده است.
سوابق شغلی و مدیریتی: کتابدار و مسئول کتابخانه عمومی شهرستان سردشت (۱۳۶۲–۱۳۸۴): در این مدت، رضازاده با مدیریت مؤثر خود، کتابخانه را به مرکزی پویا و فعال در زمینه ترویج فرهنگ کتابخوانی تبدیل کرد. در سال ۱۳۸۲، بهعنوان کتابدار نمونه کشوری معرفی شد. رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اشنویه (۱۳۸۴–۱۳۸۸): در این مسئولیت، با برنامهریزیهای فرهنگی و هنری، به ارتقای سطح فرهنگی این شهرستان کمک نمود. رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بوکان (۱۳۹۴–۱۳۹۶): در این دوره، با برگزاری برنامههای فرهنگی متنوع، زمینهساز رشد و توسعه فرهنگی در این منطقه شد. عضو شورای اجرایی جمعیت هلالاحمر شهرستان سردشت (۱۳۸۳–۱۳۸۴): در این سمت، با مشارکت در فعالیتهای امدادی و بشردوستانه، به خدمترسانی به مردم پرداخت. رئیس هیئت کوهنوردی شهرستان سردشت (۱۳۷۵–۱۳۸۴): در این دوره، با برگزاری برنامههای کوهنوردی، به ترویج ورزش و سلامت در میان جوانان شهرستان پرداخت.
فعالیتهای ادبی و پژوهشی: منوچهر رضازاده در عرصه ادبیات و پژوهش نیز فعالیتهای چشمگیری داشته است: کتاب «دیمهنهجوانهکانی سروشتی سه ردهشت» (۱۳۸۴): این اثر، مجموعهای از اشعار کردی است که با همکاری شاعر محمدامین امینیان، خطاط اسماعیل مسروری و عکاس رحیم صباغی منتشر شد. کتاب «تا آسمان راهی نیست: مروری بر زندگانی شهید ملامحمد عظیمی» (۱۳۸۳): این کتاب، زندگینامه و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی امام جمعه فقید سردشت، شهید ملامحمد عظیمی را بهتصویر میکشد. مقالات متعددی در زمینه فرهنگ و کتابخوانی: از جمله مقاله «وضعیت کتاب و کتابخوانی در منطقه سردشت» در فصلنامه فرهنگ آذربایجان غربی (شماره ۱۱، بهار ۱۳۸۳) و مقاله «میراث فرهنگی کوخکورتک» در نشریه جامعه کردستان (نیمه دوم دیماه ۱۳۹۳).
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی: رضازاده در زمینههای مختلف فرهنگی و اجتماعی نیز فعال بوده است: تدوین و گردآوری آثار فرهنگی: از جمله جمعآوری نوشتههای شهید ملامحمد عظیمی، گردآوری نوشتههای ادبی ماموستا حاج شیخ عبدالرئوف نقشبندی و تدوین فرهنگ گل و گیاهان و خوراکیهای کردی. ایدهپردازی برای ایجاد گنجینه گل و گیاه و خوراکیهای مناطق کردنشین: این پروژه در روستای قهرآبادسفلی شهرستان سقز در دست اقدام است. فعالیت در حوزههای مختلف فرهنگی: از جمله برگزاری برنامههای فرهنگی در مناطق مختلف شهرستان سردشت و مشارکت در توسعه زیرساختهای فرهنگی.
حاج حسن عبداللهپوری، آموزگار اندیشه و کنشگر فرهنگ، در سال ۱۳۳۹ در شهر خاطرهخیز سردشت دیده به جهان گشود. او فرزند کریم و نوهی محمد (معروف به حەمهگولێ) است؛ تبارش به کردهای جنوب کردستان بازمیگردد که بیش از یک سده پیش، در جستوجوی زیستگاهی تازه، به دیار سردشت کوچیدند. از جانب مادر، با خاندان ریشهدار حبیبی در مهاباد پیوند دارد؛ ترکیبی که از آغاز کودکی، دو میراث سترگ فرهنگی و اجتماعی را در جان او به ودیعه نهاد.
عبداللهپوری مسیر دانش را با پشتکاری پیگیرانه پیمود. در سال ۱۳۵۷ دیپلم مدیریت کشاورزی روستایی و ساختمانی را از هنرستان ۹۱۰۶ ارومیه دریافت کرد. دو سال بعد، در ۱۳۵۹، فوقدیپلم علوم انسانی را از دانشسرای راهنمایی ارومیه گرفت. روح پرسشگر و گرایش معنوی او را به دانشگاه تهران کشاند، جایی که در سال ۱۳۷۵ در رشتهی الهیات و معارف اسلامی دانشآموخته شد. این سیر تحصیلی، از دانش عملی تا علوم انسانی و معنویت دینی، شالودهای شد برای نگاهی جامعتر به فرهنگ و جامعه.
در دوازدهم بهمنماه ۱۳۶۱، به جرگهی فرهنگیان پیوست و در کسوت معلمی، سه دهه از بهترین سالهای عمر خویش را وقف تربیت نسلها کرد. برای او، آموزش فراتر از انتقال محفوظات بود؛ رسالتی بود در پرورش انسان، در زنده نگاه داشتن هویت فرهنگی، و در پیوند زدن گذشته با آینده. سال ۱۳۹۰، با پایان رسمی خدمت و آغاز دوران بازنشستگی، نه نقطهی پایان، بلکه فصلی نو در زندگی او گشوده شد؛ فصلی که به باروری بیشتر فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و معنوی اختصاص یافت.
عبداللهپوری در این دوران، توفیق زیارت خانهی خدا و ادای فریضهی حج تمتع را نیز یافت. این سفر روحانی، نه تنها مهر تأییدی بر ایمان و دیانت او بود، بلکه ژرفایی تازه به بینش اجتماعیاش بخشید؛ گویی معنویت حج در تار و پود اندیشهها و کنشهای فرهنگی او رسوخ کرد و بر قامت فعالیتهایش پرتوی قدسی افکند.
در کنار این، یکی از برجستهترین دستاوردهای او بنیانگذاری «انجمن خیرین کتابخانهساز سردشت» است؛ نهادی که برآمده از باور او به کتاب بهعنوان سرچشمهی دانایی و زیربنای پیشرفت جامعه بود. این انجمن توانست با یاری خیرین و همدلی نهادهای مدنی، راهی بهسوی اعتلای فرهنگی سردشت بگشاید و میراثی ماندگار برای نسلهای آینده بر جای نهد.
اما اندیشهی جستوجوگر او تنها به عمل اجتماعی بسنده نکرد. عبداللهپوری حاصل دههها گردآوری اسناد، روایتهای شفاهی و خاطرات مردمان را در قالب کتابی سترگ سامان داد: ناگفتههای تاریخ و فرهنگ سردشت. این اثر، در هجده فصل، نقبی است به لایههای ناپیدا و کمتر شنیدهشدهی تاریخ، فرهنگ، باورها و زیست اجتماعی مردمان سردشت. از آنرو که این کتاب از دل تجربهی زیستهی یک معلم بومی و پژوهشگر محلی برآمده است، ارزش آن دوچندان میشود؛ چراکه هم حافظهی جمعی را به ثبت میرساند و هم در قالبی مستند و علمی، برای پژوهشگران و دوستداران فرهنگ کُردی منبعی گرانبها فراهم میآورد. انتشار این کتاب در سال ۱۴۰۴، بیتردید گامی بلند در پاسداشت میراث فرهنگی سردشت خواهد بود.
عبداللهپوری در زندگی شخصی نیز ریشه در خانوادهای اصیل دارد. او در سالی نامعلوم با بانو نریمانی، فرزند محمد نریمانی، پیمان ازدواج بست و ثمرهی این همراهی دو فرزند ـ یک پسر و یک دختر ـ است که سرمایهی زندگی و استمرار نسل او به شمار میآیند.
کارنامهی زندگی حاج حسن عبداللهپوری، آمیزهای است از آموزگاری، ایمان، کنش اجتماعی و پژوهش فرهنگی. او نمونهای است از آنانی که در عین پایبندی به سنت و دین، به آینده نیز میاندیشند و برای ساختن آن، به سلاح دانایی و فرهنگ متوسل میشوند. زندگی و آثار او نشان میدهد که چگونه میتوان میان دانش و ایمان، میان آموزش و عمل اجتماعی، میان گذشته و آینده پلی استوار بنا کرد. عبداللهپوری در حقیقت، پژواک کوشش جمعی مردم سردشت برای پاسداشت هویت و امید به آیندهای روشنتر است.
رحمان شمامی، نویسنده کتاب سردشت در گذرگاه انقلاب، در بیست و دوم آبان ۱۳۱۰ خورشیدی در شهر سردشت دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر گذراند و در جوانی به کسبوکار و کشاورزی مشغول شد. وی تحصیلات رسمی را تا مقطع ششم ابتدایی ادامه داد، اما به سبب هوش و تلاش فردی در میان همشهریان به «میرزا رحمان شمامی» شهرت یافت و بهعنوان تاجری خوشنام در استان شناخته میشد. او همزمان با فعالیتهای تجاری، در عرصههای اجتماعی و مدنی شهر نیز مشارکت داشت؛ از جمله در انجمن شهر و شهرستان، بهداری و شورای عالی آموزش و پرورش. با پیروزی انقلاب اسلامی، پیش از آنکه دولت مرکزی بر منطقه تسلط یابد، به مدت دو سال عضو شورای انقلاب شهر سردشت بود و نقشی فعال در تصمیمگیریهای محلی ایفا کرد. پس از استقرار دولت مرکزی در منطقه، برای توسعه فعالیتهای تجاری به تهران مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آنجا زندگی کرد. سرانجام در نوزدهم تیرماه ۱۴۰۱ در تهران درگذشت و پیکر او در آرامستان گردهسور سردشت، یکی از قدیمیترین گورستانهای این شهر، به خاک سپرده شد. بزرگترین یادگار فرهنگی او، کتاب سردشت در گذرگاه انقلاب است که در سال ۱۳۸۶ به کوشش شخصی نویسنده در تهران منتشر شد. این کتاب با موضوع خاطرات و تاریخ شفاهی، مجموعهای از حوادث سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی را از منظر یک بازرگان روایت میکند و همراه با تصاویر، اسناد و مدارک تاریخی به چاپ رسیده است. شمامی در جایجای کتاب به اثری دیگر با عنوان خاطرات یک بازرگان نیز اشاره میکند که در حکم تکملهای بر این اثر اصلی است. درباره این کتاب نقدهایی نیز مطرح شده است؛ از جمله توسط مصطفی نقیب سردشت در کتاب یادها و خاطرها و همچنین توفیق ابراهیمی، شاعر و نویسنده سردشتی مقیم سوئد. با وجود این نقدها، اثر شمامی همچنان منبعی ارزشمند برای شناخت بخشی از تاریخ معاصر سردشت بهشمار میرود. نام و یاد او بهعنوان تاجری متعهد، شهروندی فعال و نویسندهای محلی در حافظه فرهنگی سردشت باقی خواهد ماند. برای این بزرگوار رحمت الهی و مغفرت ابدی آرزو میکنیم.
منابع شمامی، رحمان. سردشت در گذرگاه انقلاب. تهران: خودنشر، ۱۳۸۶. شوکتی، محمدفاضل. سردشتنامه، بخش نویسندگان. مظفری، رشید. «یادداشتی کوتاه درباره رحمان شمامی»، کانال تلگرامی کردستان. منابع اینترنتی پراکنده.
یادآوری دوستانه: دوستان عزیز، لطفاً هنگام بازنشر مطالب یا تصاویر این وبلاگ، منبع را حتماً ذکر بفرمایید. این کار ساده، نشانهایست از احترام به زحمات نویسنده و رعایت اخلاق حرفهای در فضای رسانهای. همینطور اگر مطلبی اختصاصی از رسانهای دیگر را بازنشر میکنید، لطفاً منبع اصلی را هم بنویسید؛ چون هر مطلبی پشتش تلاش، دقت و نگاه خلاق یک انسان یا گروهی از انسانهاست. با رعایت این اصول ساده اما مهم، نهتنها به حقوق معنوی دیگران احترام میگذاریم، بلکه به گسترش فرهنگ درست در فضای وب هم کمک میکنیم. سپاس از همراهیتان
زندگینامه و آثار عبدالرحمن عطاری: عبدالرحمن عطاری (متولد ۲ تیر ۱۳۰۵ در بانه – درگذشته در سردشت)، از خدمتگزاران شریف ژاندارمری و شخصیتی متدین، درویشمسلک و پیرو طریقت قادریه، در حافظه فرهنگی و تاریخی سردشت جایگاهی شایسته دارد. ایشان پس از سالها خدمت اداری، دوران بازنشستگی خود را به تحقیق و گردآوری آثاری دربارهی تاریخ، فرهنگ و ادبیات منطقهی سردشت اختصاص داد. عطاری در سنین کهولت، در حالی که بیش از هشت دهه از عمر او میگذشت، توانست سه اثر ارزشمند را به رشتهی تحریر درآورد و منتشر سازد: 1) عطاری، عبدالرحمن. یادی از نیکان گذشته. سردشت: چاپ نفیس، ۱۳۸۳. 2) عطاری، عبدالرحمن. کلیات. مهاباد: انتشارات رهرو، ۱۳۸۴. 3) عطاری، عبدالرحمن. گلزار شاعران و دیدار صالحان. مهاباد: انتشارات رهرو، ۱۳۸۶. این سه اثر، با وجود آنکه نویسنده تحصیلات دانشگاهی و آشنایی عمیق با روشهای متداول پژوهش نداشت، بهواسطهی عشق و دلبستگی به زادبوم و فرهنگ بومی، امروز بهعنوان منابعی مهم برای پژوهشگران حوزهی «سردشتپژوهی» و مطالعات ادبیات محلی اهمیت ویژهای یافتهاند. تاریخ دقیق درگذشت وی در دست نیست، اما مدفن او در آرامستان گردهسور سردشت، یکی از قدیمیترین گورستانهای این شهر، قرار دارد. شخصیت معنوی عطاری، توأم با روحیهای متواضع و درویشانه، و نیز همت او در گردآوری و مکتوبسازی تاریخ و فرهنگ محلی، وی را به الگویی درخور ستایش بدل ساخته است. نام و یاد او نهتنها در آثارش بلکه در حافظهی فرهنگی مردمان سردشت زنده خواهد ماند. ________________________________________
منابع و مآخذ 1.محمدفاضل شوکتی، سردشتنامه، بخش نویسندگان. 2.عبدالرحمن عطاری، یادی از نیکان گذشته (سردشت: چاپ نفیس، ۱۳۸۳). 3.عبدالرحمن عطاری، کلیات (مهاباد: انتشارات رهرو، ۱۳۸۴). 4.عبدالرحمن عطاری، گلزار شاعران و دیدار صالحان (مهاباد: انتشارات رهرو، ۱۳۸۶). 5.فریدون حکیمزاده، گفتوگو با نویسنده، ۷ شهریور ۱۴۰۴.
یادآوری دوستانه: دوستان عزیز، لطفاً هنگام بازنشر مطالب یا تصاویر این وبلاگ، منبع را حتماً ذکر بفرمایید. این کار ساده، نشانهایست از احترام به زحمات نویسنده و رعایت اخلاق حرفهای در فضای رسانهای. همینطور اگر مطلبی اختصاصی از رسانهای دیگر را بازنشر میکنید، لطفاً منبع اصلی را هم بنویسید؛ چون هر مطلبی پشتش تلاش، دقت و نگاه خلاق یک انسان یا گروهی از انسانهاست. با رعایت این اصول ساده اما مهم، نهتنها به حقوق معنوی دیگران احترام میگذاریم، بلکه به گسترش فرهنگ درست در فضای وب هم کمک میکنیم. سپاس از همراهیتان
اسماعیل مسروری (فرزند عباس) در سال ۱۳۳۶ خورشیدی در سردشت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در زادگاهش گذراند و در سال ۱۳۶۱ دیپلم «اقتصاد اجتماعی» دریافت کرد. همان سال در دانشگاه پذیرفته شد، اما به دلایلی از ادامه تحصیل بازماند. مدتی در ادارۀ قند و شکر سردشت مشغول به کار شد، ولی به سبب علاقه به استقلال و کار آزاد، تمام وقت به خوشنویسی و فعالیتهای هنری روی آورد (مسروری ۱۴۰۴). او از میانه دهههای بعد، بهعنوان مدرس خوشنویسی نیز شناخته شد و چند سال است در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سردشت تدریس میکند (مسروری ۱۴۰۴).
مسروری دارای «مدرک درجۀ اوّل (استادی)» از انجمن خوشنویسان ایران است (مسروری ۱۴۰۴). در نظام مدارج انجمن، «استادی» بالاترین رتبۀ رسمی محسوب میشود و پس از طی مراحل تا «فوقممتاز» و ارزیابی شورای ارزشیابی اعطا میگردد (ماناخط ۲۰۲۵). همچنین، حضور رسمی انجمن خوشنویسان در فهرست شعب سردشت، جایگاه نهادی این رشته را در شهرستان تثبیت کرده است (انجمن خوشنویسان ایران ۱۴۰۲).هستۀ بیان مسروری خط «نستعلیق» معیار است. او بهویژه در کتابت متون ادبی کردی و فارسی فعالیت دارد و دیوانها را با چینشهای کتابتی منظم، سطرنویسیهای موزون، کشیدههای سنجیده و کرسیبندی کلاسیک تحریر میکند . در آثار او، خوانایی و وقار برجسته است؛ کشیدههای آرام و پرهیز از اغراق در دَوَران حروف باعث میشود معنا و متن ادبی در مرکز توجه بماند و خوشنویسی نقش ارتقادهندۀ آن باشد (مسروری ۱۴۰۴).
پروژههای در دست اقدام : کتابت دیوان «نالهٔ جدائی» اثر ماموستا هیمن (محمدامین شیخالاسلامی).(مسروری ۱۴۰۴) کتابت دیوان نالی؛ نالی (۱۷۹۷–۱۸۵۵ م) با نام اصلی ملا خدر احمد شاکری، از بزرگترین شاعران کلاسیک کرد است که به لهجه سورانی شعر سروده و در کنار مستوره اردلان و مولوی کرد از ارکان شعر کلاسیک کردی به شمار میرود. دیوان او سرشار از غزلهای عاشقانه و اجتماعی است.(مسروری ۱۴۰۴)
این انتخابها پیوندی عمیق میان خط نستعلیق و میراث شعر کردی مکریان برقرار میسازد و استمرار سنت کتابت دیوان در اقلیم فرهنگی کردستان ایران را تقویت میکند.مسروری افزون بر تدریس در دانشگاه آزاد سردشت، در برنامهها و مناسبتهای فرهنگی شهر نیز حضوری فعال دارد و بهعنوان یکی از استادان شاخص محلی شناخته میشود. وجود شعبۀ انجمن خوشنویسان در سردشت نیز بستر مناسبی برای برگزاری کارگاهها و رویدادهای هنری فراهم کرده است (انجمن خوشنویسان ایران ۱۴۰۲؛ اخبار انجمن ۱۳۹۶). او در گفتوگوها بر نقش «تمرین مستمر، شناخت متن و کرسیبندی دقیق» در پرورش هنرجویان تأکید دارد (مسروری ۱۴۰۴).
بخش مهمی از آثار و سفارشهای خوشنویسی مسروری معطوف به «سردشت» و «هویت کردی» است؛ چه در کتابت مناظر و اماکن شهرستان و چه در دیوانهای شاعران کرد. از این رو، خوشنویسی برای او نه تنها مهارت هنری، بلکه «زبان حافظۀ جمعی» مردم سردشت است (شوکتی ۱۴۰۴). رسانههای محلی نیز او را با عنوان «استاد» معرفی میکنند (ویدئوی محلی ۲۰۲۳). برای این هنرمند بزرگوار، طول عمر با عزت و تندرستی آرزو میشود.
محمدفاضل شوکتی، «سردشتنامه»، بخش هنرمندان، ۲۶ مردادماه سال ۱۴۰۴شمسی-مهاباد
فهرست منابع: انجمن خوشنویسان ایران. ۱۴۰۲. فهرست شعب انجمن خوشنویسان ایران؛ ذکر «سردشت». تهران: انجمن خوشنویسان ایران. انجمن خوشنویسان ایران. ۱۳۹۶. گزارش جشنوارۀ خوشنویسی شعر کردی. تهران: انجمن خوشنویسان ایران. گیسوم. ۱۳۸۶. دیمنه جوانەکانی سەردەشت. گردآورنده: منوچهر رضازاده؛ شاعر: محمدامین امینیان؛ خطاط: اسماعیل مسروری؛ عکاس: رحیم صباغی. تهران: انتشارات گنجینه هنر. ماناخط. ۲۰۲۵. تشریح مراتب و مفهوم «استادی» در انجمن خوشنویسان ایران. مسروری، اسماعیل. ۱۴۰۴. گفتوگوی شخصی تلفنی با نویسنده، ۲۳ مرداد. سردشت. رضازاده، منوچهر. ۱۴۰۴. گفتوگوی شخصی تلفنی با نویسنده، ۲۳ مرداد. بوکان. معرفی استاد اسماعیل مسروری در رسانهٔ محلی.» ۲۰۲۳. ویدئوی یوتیوب
مسجد حضرت محمّد رسول الله(صلی الله علیه وسلّم) مسجد النّبی(صلی الله علیه وسلّم) مسجد حضرت ابوبکر صدیّق(رضی الله عنه) مسجد حضرت عمر فاروق(رضی الله عنه) مسجد حضرت عمر فاروق(رضی الله عنه) مسجد حضرت عثمان ذی ّالنّوریّن (رضی الله عنه) مسجد حضرت علی اسدالله (رضی الله عنه) مسجد حضرت علی اسدالله (رضی الله عنه) مسجد حضرت ابراهیم (علیه السّلام) مسجد حضرت اسمعیل (علیه السّلام) مسجد حضرت یوسف (علیه السّلام) مسجد حضرت عایشه (رضی الله عنها) مسجد حضرت بلال حبشی (رضی الله عنه) مسجد حضرت حمزه سیّدالشهداء (رضی الله عنه) مسجد امام محمد غزالی مسجد سلطان صلاح الدین ایوبی مسجد خانقاه مسجد خلیفه فتاح مسجد جامعه(سور) مسجد دارالسّلام مسجد حاج رسول واحدی مسجد امام محمّد شافعی مسجد علامه بیطوشی مسجد شیخ سور مسجد معراج مسجد قبله مسجد نور فرهنگیان مسجد شیخ مولانا حسینییه امام خمینی حسینییه ی احمد آقا خمینی
اعطای مدال تشویق مرزداری به عشایر سردشت در دورهٔ پهلوی دوم: در دورهٔ پهلوی دوم، دولت ایران برای تقویت امنیت مرزهای غربی به ویژه در مناطق حساس کردستان و شهرستان سردشت، سیاستهایی اجرا کرد که نقش عشایر مرزنشین را در خط مقدم دفاع از مرزها برجسته میکرد. به همین منظور، دولت برای قدردانی از خدمات آنان مدالهایی موسوم به «سلحشوران مرزی» یا «مدال تشویق مرزداری» اعطا میکرد. این مدالها در دههٔ ۱۳۴۰ یا ۱۳۵۰ خورشیدی به گروهی از سران و معتمدان طوایف مستقر در نواحی مرزی تعلق گرفت و بهنام محمدرضا شاه پهلوی صادر میشد. مراسم اعطای مدال معمولاً با حضور نمایندگان عالیرتبه دولت، از جمله استاندار آذربایجان غربی و فرمانده ژاندارمری منطقه، برگزار میشد. هدف اصلی این سیاست، تشویق عشایر به حفاظت فعال از مرزها و تقویت وفاداری آنها به دولت بود. علاوه بر جنبهٔ امنیتی، اعطای مدالها دارای اهداف سیاسی و تبلیغاتی نیز بود و نمایش همکاری دولت با جوامع محلی را ممکن میکرد. با این حال، برخی منتقدان معتقد بودند که این اقدامات بیشتر به منظور مشروعیتبخشی حکومت مرکزی و کنترل مناطق مرزی صورت گرفته تا توجه واقعی به نیازها و حقوق عشایر. شواهد نشان میدهند که اعطای مدالها نمادی از تعامل دولت مرکزی با اقوام محلی بوده و همزمان با اهداف امنیتی، سیاسی و اجتماعی همراه بوده است. اطلاعات گردآوریشده عمدتاً مبتنی بر منابع شفاهی اهالی سردشت است و با الگوهای قدردانی حکومت پهلوی دوم از جوامع مرزنشین همخوانی دارد. در مجموع، اعطای مدال تشویق مرزداری به عشایر سردشت نه تنها بیانگر اهمیت نقش آنان در حفاظت از مرزهای کشور بود، بلکه نمایانگر سیاستهای دولت در حفظ امنیت، مشروعیت و تعامل با جامعه محلی بهطور همزمان محسوب میشد. دریافتکنندگان مدال (بر اساس روایتهای محلی و مصاحبه با دکتر امینیان) 1.حسن آقا بریاجی – روستای بزیله، از ایل بریاجی¹ 2.ابراهیم آقا بریاجی – روستای بیشاسب، از ایل بریاجی² 3.حمه آقا ملکار – روستای ملاشیخ، از ایل ملکاری³ 4.کاکالله آقا پاراستان – روستای پاراستان، از ایل گورک⁴ 5.احمد آقا خضری – روستای سیسیر، از ایل گورک⁵ 6.ممند آقا سالاری – روستای بیژوه، از ایل میراودلی⁶ 7.عبدالله آقای محمدی – روستای سنجوه، از خاندان باپیراغایی⁷ 8.سعید آقای محمدی – روستای رشکان از خاندان باپیراغایی⁸ 9.رحمان آقا اسمعیلزاده – روستای قلته، از ایل سمایلهٔ کویری⁹ 10.حمزه آقای ابراهیمی – روستای بریسوی، از طایفهٔ کلاوسپی¹⁰ اعطای چنین مدالهایی به بزرگان عشایر مرزنشین، بخشی از سیاست کلی حکومت پهلوی دوم برای جلب وفاداری و تقویت همکاری جوامع ایلی با نیروهای ژاندارمری و مرزبانی بود¹¹. در آن دوران، ژاندارمری برای کنترل و حفاظت از مرزها—بهویژه در استانهای مرزی آذربایجان غربی، کردستان و ایلام—بهطور جدی به نفوذ اجتماعی و شبکهٔ ارتباطی ریشسفیدان محلی متکی بود¹². استفاده از مدالها و نشانهای اختصاصی مرزبانی، از جمله «آویز سینهٔ ژاندارمری»، در واقع ابزاری نمادین برای تحکیم این روابط و ایجاد پیوندهای وفاداری محسوب میشد¹³. تا زمان نگارش این متن، سند مکتوب یا تصویری از مراسم اعطای این مدالها شناسایی نشده است. با این حال، همخوانی اطلاعات شفاهی با جغرافیای ایلی–روستایی سردشت¹⁴ و شواهد موجود دربارهٔ وجود مدالهای مشابه در ساختار ژاندارمری پهلوی¹⁵، اعتبار نسبی این روایت را تقویت میکند. پژوهش تکمیلی در آرشیو روزنامههای سراسری دههٔ ۴۰ و ۵۰ (از جمله اطلاعات، کیهان و تهران مصور)، اسناد استانداری آذربایجان غربی و بایگانی ژاندارمری میتواند به تعیین تاریخ دقیق، شناسایی جزئیات مراسم و استخراج تصاویر رسمی منجر شود. محمدفاضل شوکتی- سردشتنامه(بخش عشایر سردشت)- بیست و سوم مرداد ماه سال 1404 شمسی ________________________________________
منابع و ارجاعات 1.استانداری آذربایجان غربی، گزارش پژوهشی پراکندگی ایلات و طوایف شهرستان سردشت، ارومیه: معاونت سیاسی، ۱۳۸۶، ص ۴۲ (روستای بزیله؛ ایل بریاجی). 2.همان، ص ۴۳ (روستای بیشاسب؛ ایل بریاجی). 3.همان، ص ۴۴ (روستای ملاشیخ؛ ایل ملکاری). 4.همان، ص ۳۸ (روستای پاراستان؛ ایل گورک). 5.همان، ص ۳۹ (روستای سیسیر؛ ایل گورک). 6.همان، ص ۵۲ (روستای بیژوه؛ ایل میراودلی). 7.پایگاه ملی اطلاعات اماکن روستایی ایران، «سنجوه – دهستان آلان – شهرستان سردشت» [بازبینی: ۱۴۰۴/۰۵/۲۰]. 8.همان، «رشکان – دهستان آلان – شهرستان سردشت». 9.همان، «قلته – دهستان زوران – شهرستان سردشت». 10.همان، «بریسوی – دهستان … – شهرستان سردشت». 11.زرگر، علیاصغر، ساختار و کارکرد ژاندارمری در ایران عصر پهلوی دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص ۱۱۲. 12.همان، ص ۱۱۵–۱۱۷. 13.«فهرست و تصاویر آویز سینه مرزبانی ژاندارمری پهلوی»، آرشیو بازار کلکسیون نظامی ایران، بازدید: ۱۴۰۴/۰۵/۲۰. 14.استانداری آذربایجان غربی، همان منبع (پراکندگی طوایف). 15.زرگر، همان منبع، ص ۱۴۲–۱۴۳ (کاربرد مدالها و نشانهای اختصاصی در ژاندارمری). 16.مصاحبه با دکتر عبدالرحمان امینیان سردشتی، تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴.
نقش هنر خوشنویسی در جامعه سردشت: از مکتبخانه تا آثار سنگی و آموزش معاصر
هنر خوشنویسی در سردشت، بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی کردستان، سابقهای دیرینه و جایگاهی رفیع دارد. این هنر از روزگار مکتبخانهها و بهکارگیری ابزارهایی چون نی و دوات، تا حضور پررنگ در سنگمزارها و آثار مکتوب، مسیری پرفرازونشیب پیموده است. مقاله حاضر، با تکیه بر گفتوگوهای میدانی و منابع پژوهشی، سیر تاریخی خوشنویسی در سردشت و چهرههای شاخص آن را معرفی کرده و چالشها و راهکارهای حفظ این میراث هنری را بررسی میکند.
سردشت از دیرباز بهعنوان شهری هنردوست شناخته میشود. موسیقی، نقاشی و خوشنویسی سه رکن مهم ذوق هنری این منطقه بودهاند که در میان آنها، خوشنویسی به دلیل پیوند با زبان، ادب و فرهنگ نوشتاری، جایگاه ویژهای یافته است. مردم این شهر، خط زیبا را نه تنها ابزاری برای نگارش، بلکه هنری والا میدانستهاند که میتواند شأن و منزلت صاحب آن را بالا ببرد. در گذشته، آموزش رسمی در سردشت عمدتاً در مکتبخانهها انجام میگرفت و خوشنویسی جزو ارکان اصلی برنامه آموزشی بود. فراگیری خط خوش چنان اهمیت داشت که در استخدامها، آزمون خط یکی از معیارهای گزینش محسوب میشد. سوادآموختگان که «میرزا» نامیده میشدند، اغلب مهارت خوشنویسی را در کنار علوم دینی و ادبی میآموختند. ابزارهایی چون نی و دوات بخشی جداییناپذیر از زندگی فرهنگی مردم بودند.
از خوشنویسان نامدار سردشت در سدههای اخیر میتوان به حاج ملا عزیز واعظی (با ۶۷ اثر مکتوب)، حاج صالح شافعی (نقاش و خوشنویس)، محمدرضا رضازاده، حاج قادر رحیمپور، حاج محمدامین رشیدزاده، شیخ رئوف نقشبندی، حاج محمدامین حسنپور (آثار نزد آوات حسنپور)، میرزا حسین حکیم (آثار نزد فریدون حکیمزاده)، میرزا محمد اسماعیلزاده و حاج رحیم رستمیانی (با آثار خطی ارزشمند چون فتوح بلدالعراق و یک نسخه قرآن) اشاره کرد. این هنرمندان، با آثار ماندگار خود، هویت بصری شهر را شکل دادهاند.
یکی از جلوههای ویژه خوشنویسی در سردشت، حضور آن بر سنگمزارهاست. مردم، ابیاتی را برای یادبود عزیزانشان انتخاب میکردند و خوشنویسان با قلمی زیبا آن را بر سنگ حک میکردند. در این عرصه، استادانی چون حاج صالح شافعی، اسماعیل مسروری، کامبیز معروفی و عزیز بریاجی نقش برجستهای داشتهاند. این آثار نه تنها یادمانی شخصی، بلکه سندی از ذوق هنری جامعهاند. در دهههای ۱۳۵۰ تا ۱۳۸۰، نسل جدیدی از خوشنویسان سردشت ظهور کرد که برخی از آنان بهطور حرفهای از این هنر ارتزاق میکردند. از این میان، میتوان به کامبیز معروفی (عکاس، کاریکاتوریست و خوشنویس)، عزیز بریاجی، فتحالله محمدی (مهرساز)، قاسم شوکتی و اسماعیل مسروری اشاره کرد.
اسماعیل مسروری، دارای درجه استادی از انجمن خوشنویسان ایران، از چهرههای شاخص این هنر در سردشت است. او سالها در انجمن خوشنویسان سردشت و دانشگاه آزاد اسلامی این شهر تدریس کرده و آثار بسیاری بر تابلوها و ویترین مغازههای شهر بر جای گذاشته است. از آثار خطی او میتوان به کتابهای «دیمنه جوانەکانی سروشتی سردەشت» (اثر منوچهر رضازاده)، «خاڵه جوتیار» و دیوان شعر فانی (قائممقام) اشاره کرد. همچنین نگارش دو دیوان «ناله جدایی» اثر ماموستا هیمن موکریانی و «دیوان نالی» نیز در برنامه اوست. منطقه مکریان که سردشت نیز بخشی از آن است، همواره مهد پرورش خوشنویسان بوده است. از چهرههای شاخص منطقه میتوان به میرزا محمود افخم (معینالکتّاب) و سید محمدباقر حیرتسجّادی (رکنالاسلام) اشاره کرد که هر دو در خطوط نسخ و نستعلیق مهارت ویژهای داشتند و میراث هنری آنان بر خوشنویسان سردشت نیز بیتأثیر نبوده است.
با گسترش رایانه و نرمافزارهایی مانند میرعماد، کورل درایو، فتوشاپ، ایندیزاین و ورد، خوشنویسی سنتی با چالشهای جدی روبهرو شده است. در مدارس، این هنر به حاشیه رفته و توجه چندانی به آن نمیشود. با این حال، روح هنر خوشنویسی همچنان زنده است و آثار آن بر دیوار خانهها، در دفاتر شخصی و بر سنگمزارها باقی مانده و هویت بصری شهر را حفظ میکند. خوشنویسی در سردشت نه تنها یک هنر زیبا، بلکه بخشی از میراث فرهنگی و هویت جمعی این شهر است. حفظ و احیای آن نیازمند اقداماتی چون آموزش هدفمند در مدارس و دانشگاهها، برگزاری کارگاهها و جشنوارههای خوشنویسی، و حمایت از هنرمندان محلی است. استمرار این هنر، تداوم حافظه فرهنگی سردشت و انتقال آن به نسلهای آینده را تضمین خواهد کرد.
محمدفاضل شوکتی،بیست و یکم مردادماه سال 1404 شمسی
«خوانندگان گرامی، این مقاله پس از ویرایش دقیق و تکمیل با ذکر نام یکصد نفر از خوشنویسان و میرزاهای برجستهٔ منطقهٔ سردشت، شامل افراد شاخص از تمامی اقشار در طی یکصد و پنجاه سال اخیر، آماده شده است. این اثر ابتدا در یکی از مجلات رسمی محلی منتشر و سپس در مجموعهٔ سردشتنامه درج خواهد شد. با احترام، محمد فاضل شوکتی.»
منابع: 1.مسروری، اسماعیل. گفتوگو با نویسنده. سردشت، ۲۱ مرداد ۱۴۰۴. 2.رضازاده، منوچهر. گفتوگو با نویسنده. سردشت، ۲۱ مرداد ۱۴۰۴. 3.حکیمزاده، فریدون. گفتوگو با نویسنده. سردشت، ۲۱ مرداد ۱۴۰۴. 4.عباسی، دلیر. گفتوگو با نویسنده. سردشت، ۲۲ مرداد ۱۴۰۴. 5.شریعتپناه، دکتر احمد. گفتوگو با نویسنده. سردشت، ۲۲ مرداد ۱۴۰۴. 6.بایزیدی، دکتر زبیر. گفتوگو با نویسنده. سردشت، ۲۲ مرداد ۱۴۰۴. 7.فریور، دکتر بهمن (سوران کردستانی). معرفی خوشنویسان مکریان و اورامان. 8.حکیمزاده، فریدون. سردشت در آینه اسناد تاریخی. 9.امینیان، محمد امین. بههشتی کوردستان. تهران: نشر احسان. 10.احمد ملا صالح ملا نجیب. خواناسان و زانایان و ناودارانی کورد. برگی یه کهم. 11.بێژویی، عمر محمد عمر. جوته برا و مودهریسسی بێژویی.
اوایل قرن چهاردهم شمسی (۱۳۰۷-۱۳۰۸): اولین ارتباط تلگرافی بین سردشت و مهاباد برقرار شد. این ارتباط در بستر شرایط امنیتی و سیاسی ناپایدار منطقه شکل گرفت و به دلیل درگیریها و حملات نیروهای محلی به فرماندهی ملاخلیل گورهمر، در زمستان همان سال قطع گردید. تلگراف در آن زمان عمدتاً کارکرد نظامی داشت و محدود به نیروهای ارتش و ادارات دولتی معدودی بود که در مرکز شهر مستقر بودند.
دهه ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰: در این دوره، سردشت مانند سایر شهرستانهای استان کردستان از توسعه تدریجی زیرساختهای ارتباطی بهرهمند شد. در سال ۱۳۳۹، شهرستان سردشت به شبکه تلگراف مورس از طریق شهرستان بانه، مرکز استان کردستان، متصل گردید. بانه به عنوان هاب اصلی ارتباطات منطقه نقش کلیدی در تأمین ارتباطات فیزیکی سردشت ایفا میکرد. همچنین ارتباط بیسیمی وارد منطقه شد و تا سال ۱۳۴۵ به صورت موقت فعال بود.
۱۳۴۵: با راهاندازی ایستگاه رادیویی مایکروویو «سردشت کوه»، جهش مهمی در ارتقاء کیفیت ارتباطات بین شهری سردشت رخ داد. این ایستگاه که یکی از نخستین پایگاههای مایکروویو در استان بود، امکان انتقال داده و مکالمات با کیفیت بهتر را فراهم کرد و تا اوایل انقلاب در خدمت مردم قرار داشت.
دهه ۵۰ شمسی (اوایل انقلاب): در این دهه، ارتباطات بین شهری سردشت به صورت اپراتوری از طریق دو خط FX (ارومیه و سنندج) و یک خط تلگراف برقرار بود. به تدریج این خطوط افزایش یافت و شامل ۴ خط FX، ۵ کانال آر-دی و ۳ خط تلکس شد که نشانگر توسعه قابل توجه شبکه ارتباطی شهرستان بود. با توجه به شرایط جغرافیایی و سختیهای منطقه، این پیشرفت دستاورد مهمی محسوب میشد.
۱۳۶۰: نصب یک دستگاه تلفن ۱۰۰ شمارهای مغناطیسی در سردشت نشانه تمایل به توسعه زیرساختهای تلفنی بود، اما به دلایل فنی و محدودیتهای آن زمان، این دستگاه به بهرهبرداری نرسید.
۱۳۶۴: با جمعآوری ارتباطات اپراتوری، دستگاه ۱۰۰۰ شمارهای الکترو مغناطیسی (EMD) جایگزین شد. این گام تحول بزرگی در شبکه تلفن سردشت بود و توانست پاسخگوی نیازهای رو به افزایش ارتباطات شهری باشد.
۱۳۷۲: با احداث ساختمان اداری و فنی جدید و نصب مرکز سیار دیجیتال 12S، تعداد شمارههای منصوبه به ۳۸۴۰ شماره افزایش یافت که نشاندهنده رشد سریع و سازمانیافته خدمات مخابراتی در شهرستان بود. این تحول همسو با توسعه مشابه در استان کردستان و شهرهای اطراف مانند بانه و مهاباد بود.
۱۳۷۶: نصب مرکز ثابت ۷۲۸۰ شمارهای «کارین LX1» باعث شد تعداد مشترکین به حدود ۷۰۰۰ شماره برسد. این ارتقاء نشان از بهرهگیری سردشت از فناوریهای روز و همگام شدن با توسعه ارتباطات در دیگر نقاط استان داشت.
تا پایان خرداد ۱۳۷۹: شهرستان سردشت دارای یک مرکز ۷۲۸۰ شمارهای کارین، یک مرکز کمظرفیت ۱۰۲۴ شمارهای در ربط، یک مرکز کمظرفیت ۵۱۲ شمارهای در نلاس و میرآباد و ۵۵ نقطه ارتباط روستایی بود که از طریق تلفنهای فیزیکی، رادیویی و ماهوارهای خدمات دریافت میکردند. این تنوع در روشهای ارتباطی نشاندهنده تلاش برای پوشش مناطق صعبالعبور و دورافتاده شهرستان بود.
با توجه به تاریخچه غنی و پرفراز و نشیب ارتباطات شهرستان سردشت، میتوان دریافت که این منطقه کوهستانی با تمام سختیها و محدودیتهای جغرافیایی، گامهای موثری در توسعه زیرساختهای ارتباطی برداشته است. از تلگراف مورس ساده تا مراکز دیجیتال پیشرفته، سردشت مسیری طولانی و پر تلاش را طی کرده است.
با این حال، هنوز بسیاری از روستاها و محلات دورافتاده شهرستان از خدمات پایهای مانند تلفن ثابت محروماند. همچنین، شبکه تلفن همراه با نقاط کور متعدد و کیفیت پایین اینترنت، موجب نارضایتی مردم شده است. سرعت اینترنت در سردشت در پایینترین ردههای کشور و حتی جهان قرار دارد که فاصله قابل توجهی با استانداردهای جهانی دارد.
این شرایط بیانگر چالشی بزرگ است که نیازمند توجه جدی مسئولان و برنامهریزی جامع برای توسعه زیرساختهای ارتباطی است. تنها با همکاری دولت، نهادهای خصوصی و مشارکت مردم میتوان این شکاف فناوری را جبران کرد و سردشت را به جایگاهی شایسته در عصر دیجیتال رساند؛ جایی که هیچ نقطهای از این دیار زیبا و پرنشاط از دسترسی به امکانات ارتباطی محروم نماند و پیشرفت فناوری همگام با استانداردهای جهانی باشد.
نویسنده: محمد فاضل شوکتی منبع: کتاب سردشتنامه – تاریخچه ادارات سردشت
منابع و ماخذ:
1.دفترچه راهنمای 118 شهرستان سردشت. چاپ نفیس سردشت، 1379. ناشر: مخابرات شهرستان سردشت. 2.بنیاد ایرانشناسی، شعبه آذربایجان غربی. وبلاگ بنیاد ایرانشناسی. 3.دهقان، علی. سرزمین زرتشت. 4.روزنامه وقایع اتفاقیه. نشریهای تاریخی پوششدهنده اخبار و تحولات فناوریهای ارتباطی در ایران. 5.پژوهشها و مطالعات فرهنگی و تاریخی مرتبط با استان کردستان و شهرستان سردشت. 6.کتابها و مقالات تاریخی در زمینه ایرانشناسی، ارومیهشناسی و آذربایجانشناسی با تمرکز بر تاریخچه ارتباطات در شمال غرب ایران و استان کردستان. 7.سازمان مخابرات ایران. اسناد و گزارشهای مربوط به نصب تجهیزات و توسعه شبکههای تلگراف و تلفن در شهرستان سردشت و استان کردستان. 8.مطالعات تاریخی مربوط به ورود فناوریهای نوین ارتباطی به ایران، شامل عضویت ایران در اتحادیه بینالمللی تلگراف، نصب ایستگاههای مایکروویو، توسعه شبکههای دیجیتال و ماهوارهای.
کریم سینا کوهنورد برجسته و معلمی وارسته از دیار سردشت
بیوگرافی کریم معروفزاده:
کریم معروفزاده، مشهور به «کریم سینا»، در سال ۱۳۴۶ در شهرستان سردشت، استان آذربایجان غربی متولد شد. وی یکی از کوهنوردان برجسته ایران و معلمی پرتلاش با ۲۸ سال سابقه تدریس بود که مدرک فوقلیسانس برنامهریزی درسی داشت. معروفزاده، زندگیاش را وقف دو عشق بزرگ کرد: آموزش و کوهنوردی (شوکتی، ۱۳۹۸). فعالیت حرفهای وی در کوهنوردی از سال ۱۳۷۵ با تشکیل گروه «سینا» در شهرستان سردشت آغاز شد. این گروه به همت او و همراهانش شکل گرفت و به سرعت در میان کوهنوردان استان کردستان و ایران شناخته شد. وی عضو تیم شش نفره کوهنوردی کردستان بود و در سال ۱۳۹۱ در صعود به قله لنین (۷۱۳۴ متر) در قرقیزستان موفق ظاهر شد که نشان از اراده و پشتکار راسخ او داشت (سردشت پرس، ۱۳۹۶).
معروفزاده بیش از ۱۰۰ بار به قلههای مختلف ایران و کشورهای همسایه صعود کرد. از جمله میتوان به ۱۱ بار فتح قله دماوند (۵۶۷۱ متر) که ۳ بار آن در فصل زمستان بود، ۹ بار صعود به قله سبلان (۴۸۱۱ متر) که ۴ بار آن در سرمای زمستان انجام گرفت، دو بار فتح قله آرارات در ترکیه (۵۱۳۹ متر)، صعود به قله کاچکار (۳۹۳۲ متر) و هلگورد در عراق (۳۶۱۱ متر) اشاره کرد. همچنین او به قلههایی همچون علمکوه، سهند، اشترانکوه، دالامپر و قندیل نیز صعود نمود (سردشت پرس، ۱۳۹۶؛ شوکتی، ۱۳۹۸).
یکی از وجههای بارز زندگی کریم معروفزاده، فعالیتهای امدادی و انسانی وی بود. او به طور فعال در کمکرسانی به حادثهدیدگان سقوط بهمن در روستای بیوران علیای سردشت حضور داشت که این موضوع نشانگر انساندوستی و همدلی عمیق اوست (شوکتی، ۱۳۹۸). در سال ۱۳۹۶ و پس از وقوع زلزله مهیب کرمانشاه، کریم معروفزاده به همراه جمعی از فعالان و روحانیون منطقه شامل ماموستا سید رضا حسینی، حاج حسن واحدی، ماموستا عبدالسلام گلنواز، ماموستا حمزه الهی، حاج صالح عزیزپور اقدم و حاج علی قاسمیانی، در کمپین کمکرسانی به زلزلهزدگان حضور فعال و چشمگیری داشت. حضور و تلاشهای او در امدادرسانی به آسیبدیدگان این حادثه دلخراش، نمونهای بارز از تعهد اجتماعی و روحیه انساندوستانهاش بود (کمپین کمکرسانی به زلزلهزدگان کرمانشاه، ۳ آبان ۱۳۹۶).
در عرصه مدیریتی نیز، کریم معروفزاده به عنوان دبیر هیئت کوهنوردی شهرستان سردشت خدمات شایانی ارائه کرد. وی نه تنها در توسعه ورزش کوهنوردی نقش مهمی داشت بلکه با آموزش و ساماندهی گروههای مختلف کوهنوردی، تأثیرات مثبت و ماندگاری برجای گذاشت. معروفزاده ورزش گروهی کوهنوردی را به ابزاری برای همبستگی اجتماعی، فرهنگسازی زیستمحیطی و توسعه مشارکتهای مدنی تبدیل کرد؛ به طوری که توانست حضور زنان در ورزش کوهنوردی را در شهرستان سردشت به شکل چشمگیری افزایش دهد (پیشوا صالحزاده، بیتا).
کریم معروفزاده همچنین در ترویج فرهنگ زیستمحیطی در میان مردم سردشت نقش برجستهای داشت. فعالیتهای زیستمحیطی وی، از جمله جمعآوری زبالهها در کوهها و حفاظت از محیطزیست، موجب شد که واژههایی مانند «ژینگهپاریز» و «شاخهوان» به عنوان سبک زندگی و مسئولیت اجتماعی در منطقه جایگاه یابند (پیشوا صالحزاده، بیتا). با وجود تمامی دستاوردهایش، در سالهای پایانی عمر، برخی از افراد ناتوان و خودبین که فاقد هرگونه هنر و تخصص بودند، تلاش کردند او را از ریاست انجمن کوهنوردی سردشت کنار بگذارند؛ اما این تخریبها نتوانست از محبوبیت و اعتبار کریم معروفزاده بکاهد (هێرش محمدنژاد، بیتا).
متأسفانه در روز یازدهم اسفند ۱۳۹۶، کریم معروفزاده در ارتفاعات قله توچال تهران بر اثر ایست قلبی جان به جانآفرین تسلیم کرد. فقدان او ضایعهای بزرگ برای جامعه کوهنوردی ایران، بهویژه شهرستان سردشت بود (سردشت پرس، ۱۳۹۶). بازماندگان او، به ویژه فرزندانش کاویان و کانیا، خاطرات و دلنوشتههایی منتشر کردهاند که نشاندهنده عشق عمیق پدر به کوه، طبیعت، آموزش، و خدمت به جامعه است. آنها از شخصیت والای پدر و دیدگاههای انسانی و اخلاقی وی سخن گفتهاند که به عنوان «عقاب سرخ» سردشت شناخته میشد و هرگز از مبارزه برای حفظ محیط زیست و کمک به نیازمندان دست نکشید (شافعی، بیتا).
نوشته محمدفاضل شوکتی۱۳۹۸، سردشتنامه:بخش فعالین اجتماعی و ورزشی سردشت
منابع و رفرنسها: شوکتی، م.ف. ۱۳۹۸. سردشتنامه: بخش فعالین اجتماعی و ورزشی. سردشت. سردشت پرس. ۱۳۹۶. «اولین سالگرد درگذشت «کریم معروف زاده» کوهنورد پرآوازه سردشتی.» پیشوا صالحزاده. بیتا. «کریم معروف زاده، کوهنوردی که قهرمان جامعه مدنی شد.» [مقاله]. هێرش محمدنژاد. بیتا. «سوگ و یادبود کریم معروفزاده، کوهنورد محبوب سردشت.» [مقاله]. شافعی، ر. بیتا. «دلنوشته فرزندان کریم معروفزاده در سوگ پدر.» [دلنوشته]. آوات رستمیانی. بیتا. «نوشتهای درباره مرگ کریم معروفزاده.» [مقاله]. خبرگزاری برنا. بیتا. «درگذشت کریم معروف زاده.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. سوزی محراب. بیتا. «بیوگرافی کوهنورد کریم معروف زاده.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. اصلاح وب. بیتا. «گزارشی از فعالیتهای کوهنوردی و نقش وی در امدادرسانی.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. اصلاح وب. بیتا. «امدادرسانی کریم معروف زاده به حادثهدیدگان بهمن سردشت.» دسترسی از [آدرس وبسایت]. پیشوا صالحزاده، کانال شارنامه. بیتا. «مطالب مرتبط با کریم معروفزاده.» دسترسی از [آدرس کانال]. رسانههای محلی اطلاعرسانی سردشت. بیتا. «گزارشها و اخبار مرتبط با کریم معروفزاده.» فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی جمهوری اسلامی ایران. بیتا. «سوابق و گزارشهای مرتبط با فعالیتهای کوهنوردی کریم معروفزاده.»
در دل کوهستانهای مهآلود آلان سردشت، جایی که ابرها به شانهی کوه تکیه میدهند و رودها از دل سنگ میجوشند، در سال ۱۳۳۴ خورشیدی (۱۹۵۵ میلادی) کودکی چشم به جهان گشود که بعدها خود را «باور» نامید. حمید صفاجو در روستای کوچک بیژوه، در خانوادهای که سرمایهاش تنها صداقت و مهر بود، متولد شد. پدرش، فقیه محمد، نابینا شد و از همان سالهای نوجوانی، حمید بار نانآوری را بر دوش گرفت و برای روشن نگه داشتن چراغ خانه، رهسپار کارخانههای تهران و ارومیه شد.
در سال ۱۳۵۵، مسیر زندگیاش به ادارهی آموزشوپرورش سردشت کشیده شد. بیش از سی سال، در کلاسهای کوچک و پر از شوق روستا و شهر، الفبا را با عشق به کودکان آموخت و در دلشان بذر دانایی و امید کاشت. روزگار جوانیاش مصادف با تلاطم انقلاب و آتش جنگ ایران و عراق بود؛ سالهایی که تلخی و زخمهایش، در قالب بیتها و غزلهای سنتی و عروضی، بر کاغذ نشست.
باور، شاعری بود که نه در جستوجوی شهرت که در پی صداقت سخن بود. او به شیوهی پیشینیان، شعر را در قالبهای کلاسیک میسرود؛ غزل، قصیده و مثنویهایی که بر وزن و قافیه استوار بودند. دو دفتر شعر با عنوانهای «ئاوینه بووکه» و «کەشکولی خەم» نوشت، اما فقر مالی، سد راه انتشارشان شد. با این همه، صدای گرم و صادقانهاش بارها از رادیو سنندج، رادیو مهاباد، شبکه سحر و تلویزیون آذربایجان غربی شنیده شد.
اثر ماندگارش، کتاب «دیاری سهفا» (هدیه صفا)، مجموعهای ۴۰۵ صفحهای در ۶۶ فصل، چون آیینهای تمامقد از فرهنگ، تاریخ و زیباییهای سردشت است. او این کتاب را با هزینهی شخصی چاپ کرد و بیهیچ چشمداشت مالی، خود آن را در روستاها میان مردم پخش میکرد—چنانکه گویی این اثر، نذر فرهنگی اوست.
زندگی باور، ساده اما پررنج بود. چهار فرزندش را از دست داد، با دیابت موروثی و عوارض جانبازی شیمیایی جنگ دست و پنجه نرم کرد، اما هیچگاه دست از شعر و خدمت نکشید. او هرگز تحصیلات دانشگاهی نداشت، اما ذهنش چون چشمهای جوشان، بیتهایی زلال و آمیخته با عشق به زادگاه و مردمش جاری میکرد. و شاید بهترین معرفی او همان چند سطر باشد که خود به یادگار گذاشته است:
هەچەند ڕوخسارم سەیر و ناحەزە دل ساف و پاکه وێنەی کاغەزه لەیاد و و نەچم کاتێ کەمردم له نیو گوریش دا نوکەری کوردم
گرچه سیمایم شاید نازیبا و غریب به نظر آید، اما دل من سپید و بیلک است، چون کاغذی که جز راستی بر آن ننوشتهاند.آنگاه که جان از من جدا شود، مرا از یاد مبرید، که سراسر عمرم را به عشق زادگاهم و میهنم گذراندهام.حتی آنگاه که در آغوش خاک آرام میگیرم، روح من همچنان در خدمت مردم کُرد خواهد ماند، چونان نسیمی که بر کوهستانهای وطن میوزد.
شوکتی، م. ف. (بدون تاریخ). سردشتنامه، بخش «شاعران معاصر و کلاسیک سردشت». انتشار موقت در وبلاگ زمزیران.
در روز جمعه هجدهم مهر ۱۳۵۹ (۱۰ اکتبر ۱۹۸۰)، تنها نوزده روز پس از آغاز جنگ ایران و عراق، شهر سردشت هدف نخستین حمله هوایی عراق به مناطق غیرنظامی قرار گرفت (عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). این رویداد نه به سبب سالگرد تولد یکی از مشاهیر یا حادثهای فرخنده، بلکه به دلیل یادآوری نخستین فاجعهای است که مردم این شهر با آن مواجه شدند و هرگز آن را فراموش نکردهاند (ثنائی، فیسبوک، ۱۴۰۲). تا پیش از آن، ساکنان سردشت که در خارج از منطقه اصلی درگیری قرار داشتند، تصور نمیکردند شهری مسکونی و بیدفاع همچون آنان هدف بمباران مستقیم قرار گیرد. بسیاری حتی از آغاز جنگ بیخبر بودند و آگاهی چندانی از حمله عراق به خاک ایران نداشتند (صالح عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲).
صبح آن روز، پیش از طلوع آفتاب، خمپارههایی از بیرون و داخل شهر به خانهها و کوچهها اصابت کرد (قادر عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). درگیریها در منطقه قازیاوه شدت داشت و بازار شهر کاملاً تعطیل بود. این حملات تا بعدازظهر ادامه یافت و حدود ساعت چهار، جنگندههای رژیم بعث منطقه بالادست کمربندی موسوم به «گردهسور» را با بمبهای مخرب و آتشزا هدف قرار دادند. در پی این حمله، چندین خانه ویران و ۳۲ نفر شهید و مجروح از زیر آوار بیرون کشیده شدند (عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). سردشت بدین ترتیب نخستین شهر مسکونی بود که پس از شروع جنگ، هدف مستقیم بمباران عراق قرار گرفت و دود غلیظ سراسر آن را فرا گرفت (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲).
طبق گزارشهای موجود، در این حمله از بمبهای ناپالم، یکی از انواع سلاحهای ممنوعه بینالمللی، استفاده شد (ثنائی، فیسبوک، ۱۴۰۲). دستکم ده بمب ناپالم بر ۲۵ خانه فرود آمد که به دلیل قدرت تخریب بالا، بیش از یکصد خانه دیگر نیز به طور کلی یا جزئی ویران شدند. این بمباران خسارات سنگینی به منازل و اموال شهروندان وارد کرد، ۳۲ تن به شهادت رسیدند و بیش از ۶۷ نفر زخمی و جانباز شدند (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲). اصابت بمبها به مناطق غربی شهر موجب آتشسوزی گسترده در جنگلها و مزارع شد و بخشهای وسیعی از منطقه «گردهسور» به شکلی وحشتناک آسیب دید (قادر عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲).
با وجود وسعت فاجعه، در آن زمان حکومت تازهتأسیس جمهوری اسلامی در مناطق مرزی استقرار کامل نداشت و در جبهههای جنوبی نیز مشغول نبرد با ارتش عراق بود (صالح عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). در نتیجه، امدادرسانی به مردم سردشت بسیار محدود بود و ساکنان از کمترین کمک و توجه محروم ماندند. پس از پایان جنگ نیز آثار ویرانگر این حمله از سیمای شهر زدوده نشد. سکوت دولتهای غربی و مجامع بینالمللی در برابر این جنایت، در کنار حمایتهای تسلیحاتی و فروش سلاحهای شیمیایی به عراق، بخشی از ابعاد جنایت علیه بشریت و نسلکشی مردم کرد به شمار میرود (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲).
در میان خانوادههایی که در این حمله بیشترین آسیب را دیدند، میتوان به خانواده عزیزپور اقدم، خانواده سید حسین قریشی، خانواده عمری، خانواده محمود لاوه و خانواده حسن چایچی اشاره کرد (عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). افزون بر آن، شمار زیادی از شهروندان مجروح شدند (قادر عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲).
بسیاری از بازماندگان این حادثه، حتی پس از گذشت دههها، نتوانستهاند حقوق قانونی و حمایتی خود را دریافت کنند. یکی از آنان، که در زمان بمباران هفت سال داشت و اکنون ۳۵ ساله است، با وجود داشتن مدارک پزشکی مبنی بر وجود ترکش در بدنش، بارها از سوی نهادهای مسئول با پاسخهای غیرمنطقی و بیاحترامی مواجه شده است (صالح عزیزپور اقدم، فیسبوک، ۱۴۰۲). این وضعیت، پرسش جدی درباره میزان مسئولیتپذیری نهادهای متولی رسیدگی به مجروحان جنگی ایجاد میکند (بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز ۱۴۰۲).
منابع و ماخذ: بیانیه جامعه کردهای مقیم مرکز. ۱۴۰۲. «در رابطه با حادثه ۱۸ مهر سال ۱۳۵۹.» دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. ثنائی، کامل. ۱۴۰۲. پست فیسبوک، در دسترس در صفحه شخصی. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. صالح عزیزپور اقدم. ۱۴۰۲. پست فیسبوک، در دسترس در صفحه شخصی. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. قادر عزیزپور اقدم. ۱۴۰۲. پست فیسبوک، در دسترس در صفحه شخصی. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴. حاج قادر عزیزپور اقدم. ۱۴۰۲. «نقل خاطرات حادثه ۱۸ مهر ۱۳۵۹.» پست فیسبوک. دسترسی در ۸ مرداد ۱۴۰۴..
حاج مصطفی نقیب سردشت؛ معلم اخلاق، دلسوز مردم، مردی برای همه فصول
زندگینامه برخی انسانها، صرفاً شرح حال فردی نیست، بلکه بازتابی از تاریخ یک جامعه و گواهی بر خدماتی است که در مسیر رشد و تعالی مردم و فرهنگ سرزمینشان ارائه دادهاند. گاه منش و کنش چنین افرادی چنان ریشهدار و تأثیرگذار است که نهتنها در زمان حیات، بلکه پس از درگذشت نیز چراغ راهی برای آیندگان میماند. هدف ما از نگارش و انتشار این زندگینامه نیز دقیقاً چنین است؛ بازتاب خدمات مردی از تبار مردم، چهرهای اخلاقمدار، فرهیخته، خوشنام و متعهد که وجودش برای جامعهی سردشت، سرمایهای انسانی و فرهنگی بود: حاج مصطفی نقیب. حاج مصطفی نقیب، از خانوادههای اصیل و ریشهدار شهر سردشت بود. پدر بزرگوارش در بخشداری خدمت میکرد و خود او نیز، چه در کسوت معلمی، چه به عنوان نخستین فرماندار بومی و کُرد این دیار، چه در مقام یک نویسنده متعهد و چه به عنوان معتمد مورد اعتماد مردم، همواره در خدمت زادگاهش بود. در واپسین سالهای زندگی، با وجود توانایی اقامت در پایتخت، ترجیح داد به آغوش مردم شهرش بازگردد و تا پایان عمر در کنار آنان بماند. این انتخاب، خود گواهی است بر عمق پیوند عاطفی و مسئولیت اجتماعی او نسبت به جامعهاش. حاج مصطفی نقیب، برخلاف بسیاری که یا در مرکز، یا در شهرهای دیگر و حتی در خارج از کشور زندگی کردهاند بیآنکه اثری ماندگار از خود بر جای بگذارند، زندگیاش آمیخته با "اثرگذاری" بود. از تدریس تا فرمانداری، از نوشتن تا مشاوره به نسلهای جوان، از رفتار پدرانه با کودکان تا همصحبتی صمیمانه با پیران، از ارتباط صمیمی با باسوادان تا همدلی با بیسوادان، در هر نقش و مقام، صادقانه و بیریا خدمت کرد. سالها پیش از چاپ کتاب «یادها و خاطرهها»، نسخه PDF آن را با بزرگواری در اختیار اینجانب قرار داد تا در پژوهشهایم از آن بهره ببرم. کتابی که متأسفانه بخشهایی از آن در فرآیند چاپ، تحت فشار سانسور حذف شد. او آرزو داشت این اثر به زبان شیرین کردی نیز ترجمه شود؛ فرصتی که تاکنون فراهم نشده، اما آرمانی است که باید روزی محقق گردد. استاد نقیب، انسانی آزاده، باوقار، بیادعا و مردی متعهد به اصول انسانی بود. هرگز خود را به بازار معاملهگریهای سیاسی و منفعتطلبانه نیالود و تا واپسین لحظههای زندگی، با سربلندی، صداقت و بزرگواری زیست. از این روست که سردشت و مردم شریف آن، همواره از او با احترام و افتخار یاد خواهند کرد. نامش جاویدان، راهش پررهرو، یادش گرامی، و روحش شاد باد.
با احترام و ارادت - محمدفاضل شوکتی - مهاباد – سوم مردادماه ۱۴۰۴ شمسی
توجه:
مطالب این وبلاگ، شامل نقلقولها، تصاویر و محتوا، تنها با ذکر کامل منبع و نام نویسنده، محمدفاضل شوکتی، قابل استفاده است. هرگونه بهرهبرداری علمی، پژوهشی، آموزشی یا رسانهای نیازمند ارجاع صریح به منبع اصلی و نام نویسنده است. این امر نشاندهنده رعایت اخلاق حرفهای، احترام به حقوق معنوی پدیدآورنده و تضمین صحت مطالب است. ذکر منبع بهویژه در بازنشر اخبار، گزارشها و تحلیلهای اختصاصی وبلاگ، الزامی بوده و نشانه انصاف و شرافت علمی و رسانهای است. رعایت این اصل، صیانت از حقوق مؤلف و تلاشهای او را تضمین میکند.
خلهدرزی و رسالت آینهداران فرهنگ: آواز بیتها، زمزمهی تاریخ کردستان:
در جهان بیقرار امروز، که حافظهی جمعی ملتها را رسانههای مصرفی به تکهپارههایی بیریشه تقلیل میدهند، هنوز صدایی هست که از اعماق کوههای مکریان میآید؛ صدایی آمیخته با سوز و شکوه، پژواکیافته در لابلای بیتها، حیرانها، و نغمههای شمشال. این صدا، صدای خلهدرزی است؛ مردی از نسل فراموششدگان، اما وارث حافظهی قومیِ ماندگار. صدایی که اگر خاموش شود، نهفقط نوایی خاموش شده، بلکه شاخهای از شجرهی کهنسال فرهنگ کردستان بریده خواهد شد. فولکلور، تنها قصه و آواز نیست؛ دفتر نانوشتهی تاریخ یک ملت است. بیتها، آینهی رنج و شرافت، عشق و غیرت، ایمان و اندوه نسلهایی هستند که در دل طبیعت خشن و درخشان کردستان زیستهاند. در هر حیران، رازهایی از مناسک، باورها، آیینها، نامها، غمها، و امیدهای بینام نهفته است. این میراث شفاهی، متنی است که با واژههای زندهی زبان مادری نگاشته شده، و فقط با قلب شنوندگانش معنا مییابد. در نبود خلهدرزیها، این فرهنگ خاموش خواهد شد. در غیبت آنان، زبان مادریمان در کوچههای خاموشی گم خواهد شد. و با رفتنشان، هزاران صفحه از تاریخ نامکتوب کردستان برای همیشه از حافظهی ما خواهد گریخت. تاریخ کردستان را باید در حیرانها جُست، نه فقط در اسناد؛ در نوای شمشال، نه فقط در سنگنوشتهها؛ در صدای خلهدرزی، نه صرفاً در تندیسهای برنزی. پاسداشت خلهدرزیها، صرفاً احترام به یک هنرمند نیست؛ بلکه ایستادن در برابر فراموشیست، مبارزهای خاموش با بیریشگی، و پیمانی برای حراست از شناسنامهی فرهنگی ما. چه بسیار نسلهایی که از دل بیتها معنای وفاداری، شرافت، عاشقی و مقاومت را آموختند؛ همانهایی که اکنون اگر با صدای خلهدرزی آشنا نشوند، با خویشتن خویش نیز بیگانه خواهند ماند. اکنون وقت آن است که به جای تندیس، فرصت نفس کشیدن به فرهنگ بدهیم؛ نه پس از مرگ، بلکه در زمان حیات، نه به امید اسطورهسازی، بلکه برای نگهبانی از میراث نیاکان. آری، بیتها فقط موسیقی نیستند، بلکه تاریخ راهرفتهی ملتیاند که در سکوت جهان، با صدای خود زنده ماندهاند. و خلهدرزی، نه یک پیرمرد محلی، بلکه یک کتاب ناطق است؛ حافظهای زنده از سرزمینی که هنوز آواز میخواند، حتی اگر دیگران گوش نسپارند. باشد که پیش از آنکه خاموش شود، صدایش را ثبت کنیم، و پیش از آنکه به نماد تبدیل شود، او را زندگی کنیم.
جغرافیای فرهنگی و هنری مکریان در دل کردستان، همواره پرورندهی گوهرهایی گرانبها در عرصهی ادبیات شفاهی و موسیقی فولکلور بوده است. در این سرزمین، بیتخوانی نه تنها یک هنر، بلکه شیوهای از زیستن و روایتگری تاریخ، عشق، و رنج بوده است؛ هنری زنده که در تار و پود شبنشینیها، مراسم شادی و ماتم، و حتی در میان زمزمههای کوه و چراگاه، جریان داشت.تا حدود یک قرن پیش، ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه به گونهای بود که ابیاتخوانان، جایگاهی خاص و قابلاحترام داشتند. رؤسای قبایل و حاکمان محلی، شاعران و راویان بیت را در کنار خود نگاه میداشتند، چرا که آنان نه تنها سرگرمیساز، بلکه حافظ حکمت، اخلاق، و تاریخ نانوشتهی ملت خود بودند. بیتها زنده بودند، جان داشتند، و در لحظاتی ناب، دلها را تسخیر میکردند.اما با گذار سریع جامعه به سوی مدرنیته، و گسترش رسانههای جمعی، بسیاری از سنتها و عناصر فرهنگی، از جمله بیتخوانی، آرامآرام به حاشیه رفتند. دیگر شبهای پرشور بیتخوانی جایش را به امواج سرد رسانه و سرگرمیهای بیریشه داد. و بدینسان، هر هنرمند فولکلور که از دنیا رفت، نه تنها جسمش، که صدها بیت، روایت، داستان و صدای نیاکان را نیز با خود به خاک سپرد. در چنین زمانهای، استاد خضر قادری (خلەدەرزی)، هنرمند کهنسال و بیادعای سردشتی، یکی از واپسین وارثان راستین این فرهنگ غنی است؛ حافظی زنده از ابیات قدیمی مکریان، که هنر بیتخوانی، حیرانسرایی، لاوکگویی و شمشالنوازی را همچنان با جان خویش زنده نگاه داشته است.او نه صرفاً یک بیتخوان، بلکه صندوقچهای زنده از فرهنگ و تاریخ شفاهی ملت کرد است. خله درزی، در دورهای زندگی میکند که نسلهای جدید اغلب دیگر زبان این ابیات را نمیدانند؛ اما هنوز صدای او، آکنده از دلدادگی، سوز، و حکمتِ دیرینه، دل هر شنوندهای را میلرزاند.واقعیت این است که تاریخ واقعی ما نه فقط در کتابهای رسمی، بلکه در همین ابیات و منظومههاست؛ در همین صدای سوزناک شمشال، در اشک و لبخند خلهدرزی، و در هر «هەیران»ی که با صدای لرزان اما استوار او زنده میشود. اکنون، رسالتی بزرگ بر دوش ماست: پیش از آنکه فقط با تندیس و یادواره از هنرمندانمان تجلیل کنیم، باید تا زندهاند، حمایتشان کنیم، آثارشان را ثبت نماییم، و صدایشان را به گوش جهان برسانیم.تا آیندگان، تنها به روایت حسرتبار گذشته اکتفا نکنند، بلکه با افتخار، گنجینهای ماندگار از میراث فرهنگی خود در اختیار داشته باشند.
زندهیاد، “سیدنجمالدین انیسی”، نویسنده و شاعر پیشکسوت کرد موکریانی در سال ١٣٢٥ خورشیدی، در مهاباد دیده به جهان گشود.او کارمند اداره سد مهاباد بود و سال ١٣٥٠ در صدا و سیمای مرکز مهاباد به عنوان نویسنده استخدام شد.گردآوری، تصحیح و چاپ دیوان شاعران کورد را از جوانی آغاز کرد و قصد داشت آنها را به شیوهای آکادمیک باز نشر کند. جمع آوری و تصحیح، دیوانی”حه ریق”، دیوانی “شیخ ئیسماعیلی بهرزهنجی”، دیوانی “ئهحمهدی کور”، دیوانی “شیخ نهجمهدین سابیری”، دیوانی “ئهحمهد موختار بهگی جاف” و چندین دیوان دیگر از شاعران کورد را در کارنامه دارد که تاکنون برخی از آنها به چاپ رسیدهاند.از او همچنین اشعار زیادی به جای مانده است، تخلص این شاعر مهابادی “بهار” است و گاهی در اشعارش از تخلص “شیدا” هم استفاده کرده است. شعر مشهور “خهمی خوم نییه، خهمی تومه” که توسط استاد “محمد ماملی” خوانده شده از جمله اشعار زیبای مرحوم انیسی است.به قلم این نویسنده مهابادی همچنین کتابهای؛ فهرههنگی شاعیرانی کورد (٥ جلد)، ناودارانی کورد (٥ جلد)، فهرههنگی پهندی پیشینیان، فهرهه نگی زاراوهی خواناسی عیرفانی، قورئان و حهدیس له شیعری کوردی دا، ژنه شاعیره کوردهکان، ئاوینهی مههاباد (میژووی مههاباد) در (٥ جلد) و دهها کتاب دیگر تالیف شده است.با وجود حجم کاری بالای این شاعر و نویسنده کورد، تنها ۲۰ کتاب از ایشان به چاپ رسیده و هنوز بسیاری از آثار این ادیب گرانقدر (۱۱۰ جلد کتاب) به چاپ نرسیده است.وی پس از یک دوره بیماری در سوم دی ماه ۱۴۰۰، در ۷۵ سالگی، بر اثر سکته مغزی دارفانی را وداع گفت و پیکرش در مقبره هنرمندان، فاز دوم مقبره الشعرا، به خاک سپرده شد.یاداور میشود این بزرگوار تعداد کار پژهشی در باره سردشت دارد که امیدوارم این کارها را در اختیار پؤوهشگران قرار دهند.روحش شاد و روانش قرین آمرزش و مغفرت الهی باد.