تنها مقبرهٔ برجامانده از حملهٔ روسها به سردشت در جریان جنگ جهانی اول (۱۲۹۳–۱۲۹۷ ه.ش / ۱۹۱۴–۱۹۱۸ م.) با وجود اعلان بیطرفی ایران، شمالغرب کشور به میدان رویارویی مستقیم روسها و عثمانیها بدل شد. منطقهٔ آذربایجان غربی، از جمله شهرستان سردشت، از کانونهای اصلی این درگیریها بود. بر پایهٔ روایتهای محلی و گزارشهای بازمانده، در حدود سال ۱۲۹۵ ه.ش نیروهای روسی (که در گویش مردم محل «عروسها» نامیده میشدند) وارد سردشت شدند. بخشی از مردم که گمان میبردند جنگ تنها میان روس و عثمانی خواهد بود، در شهر ماندند. اما با ورود قوای روس، دستکم ۵۱ تن از شهروندان عادی و بیدفاع قتلعام گردیدند. یکی از قربانیان شاخص این واقعه عبدالکریم قاضی، قاضی شهر، بود که بنا به گزارشها در مقابل منزل خود بهطرز فجیعی کشته شد.^1 مقبرهٔ عبدالکریم قاضی در آرامستان قدیمی سردشت، تنها مدفن برجا مانده از آن رویداد محسوب میشود و در سالهای اخیر نیز در معرض خطر تخریب ناشی از ساختوساز شهری قرار داشته است.^2 قبرستانهای تاریخی و شناختهشدهٔ سردشت در مناطق سهراه شیخ مولانا، چهارراه بیوران، نیزهرو و اطراف دادگاه و شبکهٔ بهداشت، در گذر زمان از میان رفتهاند؛ تنها بخشهایی از گورستان پشت پمپبنزین قدیمی هنوز پابرجاست.^3 وضعیت مالکیت و مدیریت این گورستانها میان شهرداری و ادارهٔ اوقاف مبهم بوده و همین امر زمینهٔ تعرضهای فردی و کاهش حفاظت رسمی را فراهم کرده است. برخی از پژوهشگران و علاقهمندان محلی از جمله فریدون حکیمزاده و حاج حسن پوری و محمدفاضل شوکتی کوشیدهاند با گردآوری منابع شفاهی و یادداشتهای تاریخی، این واقعه و یادمانهای برجا مانده از آن را ثبت و معرفی کنند.^4 ________________________________________ پانویسها 1. عثمان عباسی، «تنها مقبرهٔ برجامانده از حملهٔ روسها به سردشت در وادی فراموشی»، خبرگزاری کردپرس، دسترسی ۱۴۰۲. 2. همان. 3. همان. 4. همان. ________________________________________ کتابنامه : عباسی، عثمان. «تنها مقبرهٔ برجامانده از حملهٔ روسها به سردشت در وادی فراموشی.» کردپرس (سرویس آذربایجان غربی)، تاریخ انتشار نامشخص. دسترسی در ۱۴۰۲.
اوایل قرن چهاردهم شمسی (۱۳۰۷-۱۳۰۸): اولین ارتباط تلگرافی بین سردشت و مهاباد برقرار شد. این ارتباط در بستر شرایط امنیتی و سیاسی ناپایدار منطقه شکل گرفت و به دلیل درگیریها و حملات نیروهای محلی به فرماندهی ملاخلیل گورهمر، در زمستان همان سال قطع گردید. تلگراف در آن زمان عمدتاً کارکرد نظامی داشت و محدود به نیروهای ارتش و ادارات دولتی معدودی بود که در مرکز شهر مستقر بودند.
دهه ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰: در این دوره، سردشت مانند سایر شهرستانهای استان کردستان از توسعه تدریجی زیرساختهای ارتباطی بهرهمند شد. در سال ۱۳۳۹، شهرستان سردشت به شبکه تلگراف مورس از طریق شهرستان بانه، مرکز استان کردستان، متصل گردید. بانه به عنوان هاب اصلی ارتباطات منطقه نقش کلیدی در تأمین ارتباطات فیزیکی سردشت ایفا میکرد. همچنین ارتباط بیسیمی وارد منطقه شد و تا سال ۱۳۴۵ به صورت موقت فعال بود.
۱۳۴۵: با راهاندازی ایستگاه رادیویی مایکروویو «سردشت کوه»، جهش مهمی در ارتقاء کیفیت ارتباطات بین شهری سردشت رخ داد. این ایستگاه که یکی از نخستین پایگاههای مایکروویو در استان بود، امکان انتقال داده و مکالمات با کیفیت بهتر را فراهم کرد و تا اوایل انقلاب در خدمت مردم قرار داشت.
دهه ۵۰ شمسی (اوایل انقلاب): در این دهه، ارتباطات بین شهری سردشت به صورت اپراتوری از طریق دو خط FX (ارومیه و سنندج) و یک خط تلگراف برقرار بود. به تدریج این خطوط افزایش یافت و شامل ۴ خط FX، ۵ کانال آر-دی و ۳ خط تلکس شد که نشانگر توسعه قابل توجه شبکه ارتباطی شهرستان بود. با توجه به شرایط جغرافیایی و سختیهای منطقه، این پیشرفت دستاورد مهمی محسوب میشد.
۱۳۶۰: نصب یک دستگاه تلفن ۱۰۰ شمارهای مغناطیسی در سردشت نشانه تمایل به توسعه زیرساختهای تلفنی بود، اما به دلایل فنی و محدودیتهای آن زمان، این دستگاه به بهرهبرداری نرسید.
۱۳۶۴: با جمعآوری ارتباطات اپراتوری، دستگاه ۱۰۰۰ شمارهای الکترو مغناطیسی (EMD) جایگزین شد. این گام تحول بزرگی در شبکه تلفن سردشت بود و توانست پاسخگوی نیازهای رو به افزایش ارتباطات شهری باشد.
۱۳۷۲: با احداث ساختمان اداری و فنی جدید و نصب مرکز سیار دیجیتال 12S، تعداد شمارههای منصوبه به ۳۸۴۰ شماره افزایش یافت که نشاندهنده رشد سریع و سازمانیافته خدمات مخابراتی در شهرستان بود. این تحول همسو با توسعه مشابه در استان کردستان و شهرهای اطراف مانند بانه و مهاباد بود.
۱۳۷۶: نصب مرکز ثابت ۷۲۸۰ شمارهای «کارین LX1» باعث شد تعداد مشترکین به حدود ۷۰۰۰ شماره برسد. این ارتقاء نشان از بهرهگیری سردشت از فناوریهای روز و همگام شدن با توسعه ارتباطات در دیگر نقاط استان داشت.
تا پایان خرداد ۱۳۷۹: شهرستان سردشت دارای یک مرکز ۷۲۸۰ شمارهای کارین، یک مرکز کمظرفیت ۱۰۲۴ شمارهای در ربط، یک مرکز کمظرفیت ۵۱۲ شمارهای در نلاس و میرآباد و ۵۵ نقطه ارتباط روستایی بود که از طریق تلفنهای فیزیکی، رادیویی و ماهوارهای خدمات دریافت میکردند. این تنوع در روشهای ارتباطی نشاندهنده تلاش برای پوشش مناطق صعبالعبور و دورافتاده شهرستان بود.
با توجه به تاریخچه غنی و پرفراز و نشیب ارتباطات شهرستان سردشت، میتوان دریافت که این منطقه کوهستانی با تمام سختیها و محدودیتهای جغرافیایی، گامهای موثری در توسعه زیرساختهای ارتباطی برداشته است. از تلگراف مورس ساده تا مراکز دیجیتال پیشرفته، سردشت مسیری طولانی و پر تلاش را طی کرده است.
با این حال، هنوز بسیاری از روستاها و محلات دورافتاده شهرستان از خدمات پایهای مانند تلفن ثابت محروماند. همچنین، شبکه تلفن همراه با نقاط کور متعدد و کیفیت پایین اینترنت، موجب نارضایتی مردم شده است. سرعت اینترنت در سردشت در پایینترین ردههای کشور و حتی جهان قرار دارد که فاصله قابل توجهی با استانداردهای جهانی دارد.
این شرایط بیانگر چالشی بزرگ است که نیازمند توجه جدی مسئولان و برنامهریزی جامع برای توسعه زیرساختهای ارتباطی است. تنها با همکاری دولت، نهادهای خصوصی و مشارکت مردم میتوان این شکاف فناوری را جبران کرد و سردشت را به جایگاهی شایسته در عصر دیجیتال رساند؛ جایی که هیچ نقطهای از این دیار زیبا و پرنشاط از دسترسی به امکانات ارتباطی محروم نماند و پیشرفت فناوری همگام با استانداردهای جهانی باشد.
نویسنده: محمد فاضل شوکتی منبع: کتاب سردشتنامه – تاریخچه ادارات سردشت
منابع و ماخذ:
1.دفترچه راهنمای 118 شهرستان سردشت. چاپ نفیس سردشت، 1379. ناشر: مخابرات شهرستان سردشت. 2.بنیاد ایرانشناسی، شعبه آذربایجان غربی. وبلاگ بنیاد ایرانشناسی. 3.دهقان، علی. سرزمین زرتشت. 4.روزنامه وقایع اتفاقیه. نشریهای تاریخی پوششدهنده اخبار و تحولات فناوریهای ارتباطی در ایران. 5.پژوهشها و مطالعات فرهنگی و تاریخی مرتبط با استان کردستان و شهرستان سردشت. 6.کتابها و مقالات تاریخی در زمینه ایرانشناسی، ارومیهشناسی و آذربایجانشناسی با تمرکز بر تاریخچه ارتباطات در شمال غرب ایران و استان کردستان. 7.سازمان مخابرات ایران. اسناد و گزارشهای مربوط به نصب تجهیزات و توسعه شبکههای تلگراف و تلفن در شهرستان سردشت و استان کردستان. 8.مطالعات تاریخی مربوط به ورود فناوریهای نوین ارتباطی به ایران، شامل عضویت ایران در اتحادیه بینالمللی تلگراف، نصب ایستگاههای مایکروویو، توسعه شبکههای دیجیتال و ماهوارهای.
شاری سەردەشت هەر لە کاتی دامەزراندنی هەتا ئیستا بە بێ جیاوازی زۆریک لە پیکهاتە جوراوجۆرەکانی لە خۆ گرتوە لە موسولمان و ئەرمنی و جو و چەندین پیکهاتەی دیکە.بە پشت بەستن بە هیمای مرۆڤایەتی و پیکەوژیان هەتا ئیستا توانیویەتی بە سەربلندی قۆناغەکانی مەدەنیت و پیشکەوتن بە باشی تێپەر بکات و بە ئامانجی سەرەکی خۆی کە گەیشتن بە کۆمەلگایکی ئاشتیخواز و پر لە جوانی و ئەوین و مرۆڤایەتیە بگات .کۆمەلگای شاری سەردەشت پیکهاتوە لە چین و توێژەکانی نەجیب و رەسەن کە بە بێ جیاوازی دانان لە نیوان خەلکی شار و میوانانی زیدە ئازیزی سالانیکی زۆرە دەست لە ناو دەست و یک دل و یک رەنگ شارەکەیان بەرەۆ پیشکەوتن و شکۆمەندی هان داوەو پالپشتی یکتر بون و لە قوناغە سەخت و دەژوارەکان دا پشت و پەنای یکتر بون ;چەپلە بە یک دەست لێ نادرێ و گەر هیمەت و ئیرادەی هەمو چین و توێژەکانی کۆمەلگای سەردەشتی جاران و ئیستا نەبوایە بە دلنیایەوە سەردەشتی ئیستا بونیات نەدەندرا و بە ئامانجی خۆی نەدەگەیشت.هینانە سەر باس و لیکولینەوە لە سەر ناساندنی ناسنامەوە وکۆلکە و بنچینەی بنەمالەکانی رەسەن و سەرەکی و ئەسیلی سەردەشت;نەک بۆ شانازی کردن و فەخر فروشتن بە سەر یک دا بەلکو تەنیا بۆ زانیاری و تۆمارکردن لە مێژو دا ئەنجام دەدرێ و هیچ مەبەستێکی دیکەی لە پشت نیە و هەر کەس و هەر چینێک لە سەردەشت دەژی و لە ئاوەدان کردنەوەی سەردەشت بەشدارە بە گشتێ سەردەشتین و هیچ جیاوازیکیان لە نێو دا نیە و شارەکەمان بە جوراوجوری ئەو چین و توێژانەوە جوانە.
ئەم بنەمالانەی کە لە خۆارەوە نێویان هاتوە دوای پرس و راو و لیکۆلینەوەیکی زۆر;بە بنەمالە سەرەکیەکانی سەردەشت دادەندرێن
زندگینامه حاج حسین خرازی اولین شهردار سردشتبه قلم: محمد فاضل شوکتیبر اساس اطلاعات بهدستآمده از فرزندان و فامیلهای این گونه بیان شده که اجداد حسین خرازی قبلاً ساکن بوکان و از بیگزاده های فیض الله بیگی سرای بوکان بودهاند بنا به دلایلی که برای نگارنده مشخص نگردیده، به عراق کوچ کرده و در شهر کوی سنجاق (یکی از شهرهای کردستان عراق) ساکن میشوند، حدود یکصد سال قبل به دلیل اختلافات خانوادگی یا عشیرهای با یکی از عشایر قدر ساکن در شهرکویسنجاق درگیر در نتیجه این درگیریها یک نفر کشته میشود. خانواده مقتول به خونخواهی برمی خیزند خانواده حمله بردنده از بیم اینکه موضوع دامنهدار نشود و خونی دیگری جاری ریخته نشود در اثر این در گیریها از مجموع خانوادههای ساکن در کویسنجاق سه خانواده که در این درگیریها مشارکت داشتهاند؛ یعنی خانوادههای شمامی (صالح شمامی و همسرش خورشید) و خانوادههای واحدی (حاجی رسول شاهیجان) و خانواده خرازی (مادرش پیروز) از بیم جان خود به کردستان ایران آمده میآیند و بقیه فامیل که در درگیری مشارکت نداشتهاند در عراق باقی میمانند. (که اکنون نیز در شهرهای قلعه دیزه، رانیه، شهرسلیمانیه پراکندهاند). نام پدر حسین خرازی رشید بوده که ایشان را با کنیه (مستەفاحەحەی) میشناختهاند و پیشهاش تجارت توتون، پوست، خواربار بین کردستان ایران و عراق بوده است. مادر حسین خرازی (پیروز خاتون) در اثنای این بازگشت حامله بوده که شوهرش را از دست میدهد، یعنی حسین خرازی قبل از تولد یتیم میشود، فقدان سرپرست، مهاجرت به سردشت باعث تنگدستی بسیاری برای خانواده میشود.در جریان این کوچ اجباری (پیروز خاتون) همسر (مستەفاحەحەی) حامله بود، در بین راه در شهر "قلعەدیزه" (عراق) وضعحمل کرده فرزند ذکور به دنیا میآید (سال ۱۲۸۸) که نامش را حسین میگذارند، در روز بعد (خورشید همسرصالح شەمام) وی نیز حامله بوده به فاصله یک روز بعد از تولد حسین خرازی در روستای بیوران بالا سردشت، مطلب شمامی که با حسین خرازی عموزاده است از مادر متولد میشود (تاریخ تولد شناسنامهای حاج مطلب تاریخ تولد اول فروردین ۱۳۰۱ قید شده است که صحیح نیست. (تولد حسین متولد سال ۱۲۸۸ خرازی با تولد مطلب شمامی یک روز فاصله داشته است؛ یعنی یک روز بعد از تولد حسین خرازی در قلعه دیزه مطلب شمامی روز بعد در بیوران بالا متولد میشود درصورتیکه اطلاعات مندرج در اسناد ثبتاحوال مغایر این تاریخ است).مادر حسین خرازی پیروز خاتون در سردشت یک برادر داشت بنام حمزه لطفی مشهور به (حەمزەکۆل) به خانه ایشان میرود بدین ترتیب سرپرستی خواهرش پیروز و خواهرزادهاش حسین خرازی را، دائیاش حمزه لطفی به عهدهدار میشود. بدلیل تنگدستی و فوت پدر زندگی حسین خرازیو مادرش از همان کودکی با درد و مشقت فراوان شروع میشود. حمزه لطفی علاقه زیادی به خواهرزاده اشحسین خرازی، داشته و زیرکی و توانمندی وی را ملاحظه میکند در حد وسع و توان خود و امکانات موجود وقت دو (چهارپا) برای خواهر زادهاش خریداری میکند و مقداری دستمایه به وی میدهد تا بصورت مستقل کار کند. حسین خرازی که فردی با مناعت طبع بوده از اینکه سربار دائی خود باشد شرم میکند از فرصت استفاده کرده و با تمام توان کارکرده و از هیچ کاری برای امرارمعاش خود و مادرش کوتاهی نمیکند؛ از آوردن هیزم گرفته و باربری و تجارت و خریدوفروش مایحتاج عمومی مردم طوریکه هم خرج خود و مادرش را در میآورد و هم مبلغی به دائیاش کمک میکند و ضمن انجام کار روزانه مبادرت به ثبت نام در مکتبخانه و خواندن مینماید و تا مقطع ششم ابتدائی نظام قدیم موفق به ادامه تحصیل میشود.از همان دوران و در مکتب پشتکار و فراست و استعداد ایشان نمایان میشود و از دوران جوانی در اداره امورات اجتماعی، اجرائی و مدیریتی و مشارکت نموده وهمیشه یک سروگردن از سایر هم سن و سالانش بالاتر ظاهر میشود. ذوق بالا و حاضرجوابی و خط بسیار زیبای ایشان در زمانی که تعداد با سوادان سردشت بسیار قلیل بود باعث رشد سریع ایشان میشود، به صورتی که هر جا مشکلی به وجود میآمد یکی از افرادی که مورد مراجعه قرار میگرفت ایشان بودند. ازهمان زمان ایشان با نام میرزا حسین در رفع و رجوع مشکلات مردم و نوشتن نامه و قراردهای بین مردم اشتهار پیدا میکند!حسین خرازی از ابتدای زندگی شغلهای مختلفی را اختیار نموده و جهت امرارمعاش از هیچ کسبوکار حلالی فروگذاری نمینماید؛ حسن خرازی اولین کار رسمی خود را که پیمانکاری (سرکارگری) جاده سردشت مهاباد است تحول گرفته و در انجام این پروژه به نحو احسن انجاموظیفه مینماید، همین حسن انجاموظیفه پیمان باعث جلبتوجه مسئولین منطقهای به ایشان میشود و چندین مرتبه به دلیل پشتکار و مدیریت عالی مورد تشویق مقامات آن دوره قرار میگیرند.در سال ۱۳۴۶ هنگامی که سردشت رسماً به شهرستان تبدیل میشود، آقای رضوانی بهعنوان اولین فرماندار سردشت معرفی میشوند. سردشت تا آن زمان بخش از توابع شهر مهاباد بود. از سال ۱۳۰۷ تا ابتدای تبدیل سردشت به شهر چندین نفر بهعنوان نماینده بلدیه بهعنوان شهردار وظایف شهرداری را انجام داره اند (وهاب امینی-حاج صالح شافعی-سیداحمد حسینی). اما اکنون سردشت یه شهر تبدیل شده و جهت اداره امورات شهری میبایست شهرداری برای سردشت انتخاب شود. زمانی که اولین فرماندار سردشت آقای رضوانی (اهل ارومیه) در سردشت انجاموظیفه مینمودند یک تلفنگرام از استانداری دریافت مینماید مبنی بر اینکه یک نفر برای تصدی پست شهرداری سردشت انتخاب شود، فرماندار وظیفه انتخاب شهردار را به اعضای انجمن شهر که حسین خرازی نیز یکی از اعضای انجمن شهر بود واگذار مینماید. پس از شور و مشورتهای فراوان مناسبترین گزینه؛ حسن خرازی برای تصدی شهرداری سردشت معرفی میشود.در همان زمان از طرف استان تلگرامی مبنی به معرفی شهردار به استان مخابره میشود؛ تا سریعاً فرماندار وقت آقای رضوانی در معیت آقای حسین خرازی به استانداری وقت مراجعه نمایند، در زمان وصول تلگراف به دلیل بارش برف سنگین در سردشت و حومه و باز نبودن جاده از طرف فرماندار به استانداری اعلام میشود که مراجعه به ارومیه بهوسیله اتومبیل مقدور نمیباشد، لذا استاندار دستور انتقال فرماندار و آقای حسین خرازی را به مرکز استان توسط هلیکوپتر صادر مینماید. موضوع دعوت آقای خرازی به استان و معرفی ایشان بهعنوان شهردار سردشت بود که در جلسه تشکیلیافته با مخالفت آقای خرازی روبرو میشوند وقتی دلیلش را از ایشان میپرسند آقای خرازی جواب میدهند اداره و احداث شهرداری با دستخالی کاری و بدون امکانات ملی و ماشینآلات غیرممکن است لذا نمیتوانم قبول نمایم. باوجود اصرار فراوان استاندار، آقای حسین خرازی شرط قبول نمودن پست شهرداری را اختصاص اعتبارات مناسب اعلام مینماید؛ لذا فیالمجلس مبلغ یکصد و چهل هزار تومان اعتبارات اولیه توسط استاندار وقت برای اقدامات اولیه و انجام اقدامات عمرانی لازم در نظر گرفته میشود، این اصرار آقای خرازی باعث شد که استاندار اظهار نماید اغلب افراد با پیشنهاد و تطمیع درخواست انتصاب مینمایند ولیکن این موضوع در مورد آقای حسین خرازی برعکس بود ایشان تا نگرفتن اعتبارات لازم تصدی شهرداری سردشت را قبول نکردند!یکی از سوالات جالبی که استاندار از حسین خرازی سوال میکند که سابقه اجرائی داری؟ حسین خرازی میگوید بله.استانداراز ایشان سوال میکند متاهلی یا مجرد:حسین خرازی پاسخ میدهد: بله متاهل هستم و سه همسر و سیزده فرزند دارم!استاندار مجدداً سوال میکند آیا هیچ مشکلی در اداره همسرانت داری؟حسین خرازی پاسخ میدهد: نه قربان خوشبختانه هیچ گونه مشکلی ندارم!استاندار میخندد و دستور میدهد فوری حکم حسین خرازی را صادر نمایند، میگوید کسی که سه همسر و 13 فرزند داشته باشد و مشکلی نداشته باشد به یقین میتواند سه شهر را اداره کند!و اینچنین حسین خرازی بعنوان اولین شهردار شهر جدیدالتاسیس سردشت منصوب میشود.شهرداری سردشت در اولین ساختمان استیجاری خود (منزل آقای عطاری) که از دو اتاق و یک راهرو تشکیلیافته بود مستقر میشود. بعد از یک سال باوجود فعالیتهای چشمگیر شهردار یک ساختمان مدرن برای شهرداری احداث میشود (بالاتر از اداره پست فعلی سردشت، مابین اداره پست و دادگستری فعلی) در آن واقع شده است.در آن زمان در محل فعلی شهر سردشت دو موقعیت که بهصورت گنداب (محل جمعشدن فاضلابهای) درآمده توسط آقای حسین خرازی مشخص میشود. آقای خرازی مطلع میشوند که نخست وزی (دکتر اقبال) چند ماه آینده در نظر دارد از سردشت بازدید به عمل آورد، لذا ایشان با ابتکار عمل خاصی دستور خرید دو دستگاه بلوکزنی را صادر مینماید، در آن موقع (هنگام خرید دستگاههای بلوکزنی کسی نمیدانست آنها به چه دردی میخورند)، و اقدام به بریدن و ساخت بلوک و بنای حصار دور زمینها مشخص شده به ارتفاع نیم متر مینماید. به هنگام حضور دکتر اقبال بازدید وزیر کشور از آقای حسین خرازی سوال میکند این محوطه کشیها برای چیست؟ ایشان جواب دادند این زمینها برای احداث پارک و سینما در نظر گرفته شده است . وزیر کشور سؤال مینمایند با چه بودجهای میخواهی اقدام به ساخت این بناها نمائی؟ جواب میدهند قربان منتظر تشریففرمایی شما بودیم، بلافاصله باخنده از حاضرجوابی و جسارت ایشان خوشش میآید لذا در جا نخستوزیر وقت دکتر اقبال دستور میدهند مبلغ یکصد و هشتاد هزار تومان جهت احداث این دو ساختمان برای شهرداری سردشت در نظر گرفته شود. در آن زمان برق سردشت بهوسیله یک موتور کوچک تهیه میشد که اکثر شبها کار نمیکرد و سردشت عملاً فاقد برق بود. در هنگام ضیافت شامی که در محل سالن شهرداری بهافتخار آقای نخستوزیر دکتر اقبال ترتیب داده شده بود، آقای حسین خرازی یک نفر را مخفیانه به نزد آقای (احمد برقی) که در آن زمان تکنسین برق اداره برق سردشت بود فرستاده و میگویند موتور را خاموش نماید، بعد از خاموشی برق نخستوزیر ناراحت شده و دلیل خاموشی برق را از شهردار جویا میشود، آقای خرازی به ایشان میگویند قربان بهخاطر مراسم امشب دستور دادم از بانه وسایل یدکی موتوربرق امانت گرفته و روشنائی امشب را تأمین نمایند و لیکن متأسفانه ظاهراً این اقدامات نتوانسته جوابگوی تأمین برق امشب باشد و محفل ما را روشنیبخش باشد، وزیر کشور همانجا دستور میدهند اعتبارات لازم برای خرید دو موتور بزرگ برق (ساخت کشور روسیه) برای شهر سردشت اختصاص داده شود، در همین راستا شخص شهردار برای خرید موتورهای برق به تهران مراجعه مینمایند، در خرید دو دستگاه موتوربرق آقای خرازی موفق به گرفتن مبلغی تخفیف میشود که با آن مبلغ یک دستگاه ماشین سیمرغ خریداری نموده و ساختمان اداره برق را تکمیل مینماید.در فردای آن روز مجدداً ضمن بازدید استاندار وقت به آقای حسین خرازی قول تحویل یک جیپ شخصی را میدهد. لازم به توضیح است در آن زمان زبالههای شهر سردشت توسط گاری دفع میشده است، آقای خرازی میگویند در جایی که مردم شهرم برای دفع زباله شهر فاقد وسیله نقلیه هستند ماشین به چه درد من میخورد لذا درخواست مینماید ماشین جیپ را با یک دستگاه کمپرسی تعویض نماید که مورد موافقت استاندار واقع میشود و یک دستگاه کمپرسی از نوع روسی تحویل شهرداری سردشت میشود.آقای خرازی با فعالیتهای چشمگیر خود اقدام به فاضلاب کشی شهرسردشت نمود که آثار آن هنوز هم باقی بوده و در خیابان اصلی شهر مورد استفاده قرار میگیرد.در آن موقع مغازههای اصلی شهر بهصورت دخمه ایجاد و بسیار چهره نازیبایی داشتند که در چند نوبت دستور تخریب، عقبنشینی و نوسازی آن مغازهها را توسط آقای حسین خرازی شهردار وقت صادر میشود، آثار آن هنوز باقی است.سردشت فاقد خیابان کمربندی بود احداث خیابان کمربندی با امکانات محدود و بدون وجود ماشینآلات سنگین از قبیل لودر و بولدوزر و فقط بهوسیله بیل و کلنگ و کارگر از محل مقبره شیخ مولانای کنونی تا محل فرمانداری فعلی از دیگر اقدامات عمرانی آقای حسین خرازی به شمار میآید. موردی شایانذکر اینست تعداد زیادی بهنگام تعریض و احداث خیابان کمربندی بهاندازه (پهنای خیابان) معترض بودن که در همان زمان ایشان اظهارمی داشتند اگر امکان داشت و زمینهای موجود اجازه میداد خیابان را از این هم که هست عریضتر احداث مینمودم و اظهار میداشتند گذشت زمان ثابت میکند که این خیابان در آیندههای نزدیک حتی برای شهر کوچک خواهد بود.خیابان امام (ره) فعلی و پهلوی سابق نیز در زمان تصدی حسین خرازی بهعنوان شهردار سردشت ساخته شده است.وضوخانه مسجد سرچشمه سردشت که در آن موقع مورد استفاده عموم قرار داشت وضعیت ناجوری داشت و استفاده از آن کاملاً غیربهداشتی بود دستور تخریب و نوسازی آن را صادر نمود، عدهای قبل از اقدام به نوسازی بهر دلیلی به ساختمان شهرداری حمله برده و درخواست توفقت عملیات ساخت و نوسازی بنای قدیمی وضوخانه را داشتند و لیکن ایشان مردم را قانع نمودن که منتظر اقدامات باشند و بعداً قضاوت نمایند. پس از اتمام عملیات نوسازی وضوخانه مسجد سرچشمه همان مردم بهپاس قدردانی و تشکر به حضور شهردار رفتند و از پیشداوری عجولانه خود اظهار پشیمانی نمودند. یکی دیگر از اقدامات عمرانی حسین خرازی بهعنوان شهردار سردشت تعریض سرپوشیده کردن سرچشمه آب آشامیدنی سردشت بود که تا آن زمان در معرض سم آلایی و کاملاً غیربهداشتی بود. برای اولینبار اولین آسفالتکاری خیابانها و کوچهها و معابر سردشت نیز در زمان تصدی حسین خرازی انجام شده است. بعد از انقلاب نیز شخص ایشان به دلیل جسارت و شهامت اعتماد به نفسی که داشتند دراکثرامورات سردشت مداخله نموده و بهعنوان ریشسفید و معتمد شهردار مدیریت امورات شهر مشارکت داشتهاند و مورد مشاوره اکثر مسئولین محلی قرار گرفتهاند و در سفرهای مسئولین کشوری جز افرادی بودند که اداره تشکلهای مردمی را عهدار بودهاند و هم ایشان باوجود افراد تحصیلکرده این شهر نسبت به ایراد بیانات و شرح مشکلات شهر سردشت برای مسئولین پیشقدم بودهاند.سوابق اجرائی و اداری:اولین شهردار سردشت- عضو انجمن شهر چندین دوره- عضو انجمن شهرستان-مدیرعامل شیر و خورشید- مدیرعامل هلالاحمر- معتمد شهر از آخرین دقایق حیات-کارشناس دادگستری- اولین کار رسمی حسین خرازی سرکارگری در ساخت جاده سردشت مهاباد شروع میشود- دریافت تشویقنامه از بازرسی شاهنشاهی به دلیل فعالیتهای عمرانی چشمگیر در تصدی شهرداری- اولین شورای داوری دادگستر بهوسیله حاج حسین خرازی با امضا حکم از طرف وزیر دادگستر (پیش از انقلاب اسلامی). اقدامات برجسته:احداث بیمارستان سردشت- احداث فاضلاب کشی بهصورت مدرن سردشت- احداث خیابان کمربندی (بدون هرگونه ماشینآلات سنگین با بیل و کلنگ) توسط کارگران شهرداری- احداث سینمای سردشت- احداث پارک سردشت (پارک اصلی شهر)- سرپوشیده کردن سرچشمه آب آشامیدنی شهر سردشت- احداث خیابان امام (پهلوی سابق)- احداث حوض و وضوخانه مسجد سرچشمه سردشت بهصورت فعلی.روحش شاد و راهش پر رهرو باد – محمدفاضل شوکتی(ویرایش جدید)
یادآوری دوستانه: دوستان عزیز، لطفاً هنگام بازنشر مطالب یا تصاویر این وبلاگ، منبع را حتماً ذکر بفرمایید. این کار ساده، نشانهایست از احترام به زحمات نویسنده و رعایت اخلاق حرفهای در فضای رسانهای. همینطور اگر مطلبی اختصاصی از رسانهای دیگر را بازنشر میکنید، لطفاً منبع اصلی را هم بنویسید؛ چون هر مطلبی پشتش تلاش، دقت و نگاه خلاق یک انسان یا گروهی از انسانهاست. با رعایت این اصول ساده اما مهم، نهتنها به حقوق معنوی دیگران احترام میگذاریم، بلکه به گسترش فرهنگ درست در فضای وب هم کمک میکنیم. سپاس از همراهیتان (محمدفاضل شوکتی)