چهار شنبه 27 دی 1396 ساعت 23:48 |
بازدید : 980 |
نویسنده :
محمد فاضل شوکتی
| ( نظرات )
بیوگرافی هنر مند بزرگ سردشتی خضر قادری گرماوی مشهور به خله درزی پژوهش ونگارش :محمد فاضل شوکتی استاد هنرمند خضر قادر ی گرماوی فرزند قادر متولد 03/01/1295 روستای گرماب علیا از توابع دهستان آلان شهرستان سردشت. ایرانی ،کرد و از عشیره سوسنی می باشد . از ابتدای تولد تا حدود 22 سال قبل در روستای محل تولد خود یعنی گرماب علیا زندگی کرده است، بعد از مدت 22 سال به روستا باغی یکی دیگر از روستا های اطراف سردشت نقل مکان می نمایند و مدتی را نیز در این روستای زیبای منطقه سردشت به سر می برندو حدود بیش از بیست پنج سال است که به سردشت آمده اند.( 1396) تحصیلات کلاسیک و غیر کلاسیک ندارد ،این هنرمند کرد که بیش از یکصد سال عمر دارد بدلیل اصالت بسیاری از حیرانهای قدیمی منطقه که در سینه دارد مورد توجه کانونهای هنر فولکلوریک کردی در جهان قرار گرفته است ،بی شک آثار این هنر مند گویای زوایای پنهان و ناشناخته بسیاری از فرهنگ وهنر و آداب ورسوم و عقاید یا به تعبیری دیگر تاریخ شفاهی منطقه مکریان مخصوصا سردشت می باشد لذا بر پژوهشگران هنری کردستان وا جب است تا این بزرگوار زنده است تمام آثار ایشان را ضبط و به عنوان رسالتی این میراث هنری فرهنگی را به فرزندان آینده این مرز و بوم منتقل نمایند...... این نوشته در دی ماه سال 1396 ویرایش مجدد شده است . ادامه این مطلب را در زمزیران نامه بخوانید
فرازهایی از زندگانی معلم دلسوز، ماموستا احمد مولانی سردشتی (دارساوینی)
من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً به مناسبت روز معلم در اردیبهشتماه سال ۱۳۹۵، به دوران گذشته خود نگاهی انداختم و به یاد معلمان دلسوزی افتادم که شمع وجود خود را در راه تعلیم و تعلم دانشآموزان این خطه فروزان ساختند و جوانی خویش را در کلاسهای درس صرف نمودند. لذا به پاس اینهمه عشقورزی و خدمت، اینجانب که در دوران دبیرستان افتخار شاگردی این استاد بزرگ را در دروس علوم عربی، منطق و فلسفه داشتهام، یادی از این استاد بزرگوار مینمایم. این نوشته را به روح پرفتوح و پاک شادروان ماموستا احمد مولانی و فرزندان و شاگردان ایشان که امروزه معلمان و مسئولان سردشت هستند، تقدیم میدارم. محمد فاضل شوکتی – پیرانشهر، اردیبهشتماه ۱۳۹۵
از دل نرود آنکه از دیده برفت احمد مولانی، فرزند مولان و خانمه، در تاریخ ۲/۸/۱۳۱۰ در روستای سوتو از توابع بخش نمشیر شهرستان بانه دیده به جهان گشود. مرحوم استاد مولانی در طول زندگی دو بار ازدواج نمود؛ بار اول در تاریخ ۲/۳/۱۳۳۶ با بانو کافیه حسنی (از روستای سوتو – بانه) و بار دوم در تاریخ ۱/۱/۱۳۴۶ با بانو زینب بایزیدی (شمولهای). ثمره این دو ازدواج فرزندانی به نامهای: طیبه، سعدی، هادی، ابوبکر، ثریا، کلثوم، عبدالرحمن، محمد، پرویز و حمیرا میباشند. سرانجام استاد در تاریخ ۵/۱۰/۱۳۷۰ در شهر سردشت، شهری که به آن عشق میورزید و دوران پربار زندگی خویش را در آن سپری کرده بود، به علت بیماری سرطان پروستات که سالهای واپسین عمرش را درگیر ساخته بود، دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و روانش قرین آمرزش و مغفرت الهی باد.
زندگینامه استاد احمد مولانی به اختصار: در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی، در خانوادهای کشاورز، با فضیلت و نیکنهاد در روستای حوزه هفت نمشیر بانه، کودکی چشم به جهان گشود. طبق سنت مرسوم آن دوران، او را بر پشت غربال خواباندند؛ نمادی از فقر و محرومیت، اما در عین حال ریشهدار در سنت و عشق به کشاورزی. پدرش مولان و مادرش خانمه، با بوسه بر گونههای گردویی او، مهر و محبت خود را نثارش کردند و در مراسم نامگذاری، نام «احمد» را که از زیباترین نامهاست، برایش برگزیدند. دوران کودکیاش در همان روستا، به سادگی و پاکی سپری شد. در هفتسالگی (۱۳۲۵)، بنا به توصیه پدر، قرآن کریم را نزد عموزادهاش حاج ملا حسین حسنی آموخت و سپس مقدماتی از علم صرف و نحو را فرا گرفت. در ادامه، مسیر فراگیری علوم اسلامی را پیش گرفت و به جمع طالبان علم پیوست؛ کسانی که با مشقت بسیار به دنبال فراگیری علوم دینی بودند و در غربت خانهها را میکوبیدند تا جیرهای از مؤمنان بگیرند. پس از دو سال تحصیل در روستای سوتو، به یکی از روستاهای مکریان کوچ کرد و به روستای زنبیل – یکی از روستاهای بوکان که به روستای سِیدان نیز مشهور است – رفت. در آن زمان، ملا سید عبدالله سوتویی که از علمای برجسته کردستان و امام جمعه سابق سقز بود، در آن روستا اقامت داشت و تدریس میکرد. استاد مولانی برای ادامه تحصیل به روستاهای ترجان در بوکان و بوبکتان در منطقه سقز رفت. همزمان پدرش حاج مولان در سال ۱۳۳۱ از روستای سوتو به روستای بیکش بانه مهاجرت کرد و سال بعد، یعنی ۱۳۳۲، روستای دارساوین – که آن زمان ویرانهای بیش نبود – را آباد کرد و به آنجا کوچ نمود. فقهاحمد، آن طلبه جوان، با شور و اشتیاق به تحصیل ادامه داد. اما او به هر استاد و هر مکان قانع نبود. به همین دلیل به مناطق زیادی، از جمله کشور عراق، سفر کرد. در آنجا، در محضر اساتید بزرگ علوم دینی آموخت و دانش اندوخت. اغلب اساتید او را به خاطر فرزانگی و درایت ستایش میکردند و برای سایر شاگردان مثال میزدند. ماموستا مولانی حدود دو سال در عراق به تحصیل مشغول بود. در آن دوران، به دلیل قطع روابط سیاسی میان ایران و عراق، خانوادهاش از او بیاطلاع بودند و تصور میکردند که یا زندانی شده یا از دنیا رفته است. پس از دو سال، به ایران بازگشت و نزد عالم روستای بَلكه، ملا محمود، به تحصیل ادامه داد. سپس به روستاهای پسوی، ماسوی و لاهیجان پیرانشهر رفت و از محضر ماموستا عبدالله بهرهمند شد. این اقامتها مجموعاً حدود دو سال به طول انجامید. در ادامه، روح کنجکاو و جستجوگرش، او را به منطقه سردشت – روستای سیسیر – کشاند. روستایی که علما و اساتید بزرگی چون ملا کریم فدایی، ملا عبدالرحمن سیسری، و ماموستا ابراهیم اسماعیلزاده را پرورانده بود. استاد مولانی حدود یکسالونیم در محضر ماموستا ابراهیم اسماعیلزاده شاگردی کرد. همچنین در روستاهای هندآباد، لیلانه و سارتکه، به فراگیری علم بلاغه، اصول حکمت، تفسیر و شرح حدیث پرداخت. اساتید وی در این زمینهها، افرادی چون ملا سید سلام سلامی در روستای نلاس و ماموستا ملا عبدالله محمدی در روستای قرهقصاب نقده بودند. سرانجام در سال ۱۳۳۹، در شهرستان مهاباد، گواهی افتاء و اجتهاد را از محضر ماموستا حسین مجدی، از علمای برجسته آن دوران، دریافت کرد. از آن پس، به عنوان شخصیتی فعال در حوزههای دینی، فرهنگی و اجتماعی ایفای نقش نمود. مدتی بهعنوان امام جمعه و جماعت در روستای دارساوین خدمت کرد. در سال ۱۳۴۰، به عنوان سردفتر ازدواج دارساوین منصوب شد و در سال ۱۳۴۱ به استخدام اداره آموزش و پرورش سردشت درآمد. از سال ۱۳۴۷، به عنوان معلمی دلسوز در مدارس این شهر مشغول به تدریس شد. در سال ۱۳۴۹، به دلیل افشای مفاسد ساواک و عدم همکاری با آن، به همراه جمعی از معلمان سردشتی، به شهر قزوین تبعید گردید. در مدت اقامت در قزوین، بهصورت متفرقه دیپلم گرفت و در کنکور سراسری شرکت نمود. در رشته ادبیات عرب دانشگاه اصفهان پذیرفته شد و علیرغم دشواریهای فراوان – از جمله داشتن فرزندان زیاد و مشکلات مالی – تحصیل خود را ادامه داد. خود میگفت: «شبها پس از خوابیدن فرزندان، مطالعهام را تا نیمهشب ادامه میدادم.» تلاش، هوش و پشتکار او منجر به دریافت لوح تقدیر از وزیر آموزش عالی وقت شد. سرانجام در تاریخ ۹/۶/۱۳۵۵ موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته زبان و ادبیات عرب از دانشگاه اصفهان شد. در همان سال، به سردشت بازگشت و از تاریخ ۱/۷/۱۳۵۵ بار دیگر به تدریس در مدارس پرداخت و فصلی نو در زندگی فرهنگی او آغاز شد. دانش دینی، علوم کلاسیک، شوخطبعی، ذکاوت و توانایی روایت خاطرات و لطیفههای شیرین، او را به معلمی محبوب و محترم نزد دانشآموزان و همکاران بدل کرده بود. بیان فصیح و بلیغ او، جان تشنه دانشآموزان را سیراب میساخت و او را به آموزگاری وارسته، محبوب و خوشنام در منطقه تبدیل کرده بود. از سال ۱۳۶۱، با تأسیس صندوق قرضالحسنه حمزه سیدالشهدا سردشت، ایشان با تلاشی پیگیر در خدمت به محرومان و نیازمندان نقشآفرینی کرد و برای مدتی طولانی ریاست هیئتمدیره این مؤسسه را برعهده داشت. در سال ۱۳۶۷، به عنوان سردفتر طلاق شماره ۲۲ سردشت منصوب شد و در این زمینه نیز خدمات ارزندهای ارائه داد؛ از جمله ترمیم بنیان خانوادههای در معرض فروپاشی. ماموستا مولانی علاوه بر دانش و فضل، انسانی متواضع، فروتن، خستگیناپذیر و خوشبرخورد بود. او در میان مردم سردشت یکی از فعالترین افراد در زمینه رفاه عمومی و محرومیتزدایی بود و در تمامی محافل تصمیمگیری و شوراهای شهر، مشارکت فعال داشت. بهحق، از مشاوران برجسته و مورد اعتماد مسئولان محسوب میشد. این استاد فرهیخته، سرانجام در تاریخ ۵/۱۰/۱۳۷۰، پس از مدتها مبارزه با بیماری سخت، دعوت حق را لبیک گفت و از این جهان فانی رخت بربست. امروز در فراق تو دیگر بشام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد شرح غمت بوصف نخواهد شدن تمام جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد
سردشتنامه-محمدفاضل شوکتی ، دوازدهم اردیبهشت ماه سال1395 هجری شمسی ________________________________________ منابع: • یافتههای شخصی و حضور در کلاسهای شادروان احمد مولانی • مصاحبه با ابوبکر مولانی، فرزند ارشد آن مرحوم • مصاحبه حضوری با استاد در بیمارستان امام خمینی تبریز • دوستان، همکاران و همقطاران ایشان • وبسایت پاشهروک (جزوه تحقیقاتی دانشآموزان سردشتی با سرپرستی محمد نیکپی) • سایر منابع اینترنتی
لطفاً در نقل مطالب، تصاویر و مستندات این نوشته، منبع آن را ذکر فرمایید.
ذکر منبع، نهتنها نشانهی رعایت اخلاق حرفهای است، بلکه مسؤولیت صحت مطالب را نیز بر دوش منبع اصلی میگذارد. این اصل، بهویژه در بازنشر اخبار اختصاصی سایر رسانهها نیز الزامیست؛ چرا که حاصل تلاش، اندیشه و بینش تهیهکنندهی آن مطلب است.
فائق توحیدی؛ باستانشناسی برخاسته از دل تمدنهای باستانی سردشت
در ژرفای خاک کهن ایران، جایی که خاطرات تمدن بر لایههای زمین نقش بسته، نام فائق توحیدی چون کتیبهای زنده از عشق به میراث و فرهنگ، با احترام بر سینه تاریخ نشسته است. باستانشناسی ژرفاندیش و پژوهشگری پرشور که رد گامهای علمیاش از کرانههای خراسان تا کویر کرمان، و از جلگههای قزوین تا خیابانهای کهن اصفهان به چشم میخورد.
فائق توحیدی، فرزند محمد توحیدی، در دهم بهمنماه ۱۳۲۴ در شهر همیشهسبز و کوهپایهای سردشت در آذربایجان غربی چشم به جهان گشود؛ زادگاهی که مهر آن تا امروز بر جان او نشسته و دلبستگیاش به آن همچنان پابرجاست. تحصیلات ابتدایی را در سردشت و دبیرستان را در مهاباد به پایان رساند. در سال ۱۳۴۲، با اخذ دیپلم علمی از دانشسرای مقدماتی ارومیه، به وزارت آموزش و پرورش پیوست.
شوق کشف رازهای نهفته در دل خاک، او را به دانشگاه تهران کشاند؛ جایی که در سال ۱۳۵۲ موفق به دریافت کارشناسی باستانشناسی و تاریخ هنر و در سال ۱۳۵۵ نیز کارشناسی ارشد باستانشناسی شد. در همان دهه، با عنوان کارشناس آثار تاریخی وزارت فرهنگ و هنر، به جرگه خادمان فرهنگ و تمدن این سرزمین پیوست.
از جمله فعالیتهای ارزشمند او میتوان به عضویت در هیئت حفاری دانشگاه لندن در غبیرا کرمان، شرکت در پروژههای علمی دانشگاه تهران در دشت قزوین، و سرپرستی بررسیهای میدانی در استانهای خراسان، مشهد و زنجان اشاره کرد. همچنین، کاوش کاخ هشتبهشت اصفهان، بررسیهای گسترده در حوزه میراث فرهنگی، عضویت در شورای فنی سازمان میراث فرهنگی کشور و نظارت بر اجرای قانون معافیت صدور اشیای عتیقه، از دیگر فعالیتهای مهم اوست.
فائق توحیدی تاکنون بیش از ۱۶ پروژه کاوش باستانشناسی را در نقاط مختلف ایران هدایت کرده و در ساماندهی آثار و اشیای موزهای نقشی بنیادین ایفا کرده است. او همچنین دهها پایاننامه دانشگاهی را بهویژه در زمینه باستانشناسی کردستان، موکریان و شهر سردشت راهنمایی کرده و نقشی مؤثر در هدایت علمی نسلهای جدید باستانشناسان داشته است. هرچند تاکنون اثری مدون از ایشان درباره این مناطق منتشر نشده، امید آن است که فهرست و ثمره این هدایتهای علمی، به همت استاد، در آیندهای نزدیک در اختیار علاقهمندان قرار گیرد.
در سالهای پس از بازنشستگی، فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان ادامه یافت. از مهمترین اقدامات او در این دوره میتوان به:
تأسیس دفتر پژوهش آثار منقول با عنوان مؤسسه پژوهش اموال فرهنگی تاریخی با مشارکت صندوق تعاون سازمان میراث فرهنگی
اخذ پروانه کارشناسی رسمی دادگستری در رشته اشیاء عتیقه و موزهای
مدیریت پروژه حفظ، احیا و پژوهش مجموعه ساسانی قصر شیرین
مسئولیت پژوهش، پیگردی و تهیه دورههای تاریخی کاروانسرای دیرگچین ورامین
کاوش اضطراری گورستان تاریخی زاگرس در سنندج
و ساماندهی اطلاعاتی اشیای موزه بوعلی سینا در همدان اشاره کرد
قلم استاد توحیدی نیز آثاری گرانسنگ به یادگار گذاشته است، از جمله:
فن و هنر سفالگری، انتشارات سمت، ۱۳۷۸
آشنایی با میراث فرهنگی (سه جلد)، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹
مبانی هنرهای فلزکاری، سفالگری، نگارگری، منسوجات، معماری، خط و کتابت، انتشارات سمیرا، ۱۳۸۶
آشنایی با میراث فرهنگی – آموزش عمومی، انتشارات سبحان نور، ۱۳۸۸
راهنمای طراحی تخصصی یافتههای باستانشناسی (ترجمه)، انتشارات سمت، ۱۳۸۹ و دیگر مقالات و نوشتارهای علمی که حاصل سالها تجربه میدانی و مطالعه نظری اوست.
فائق توحیدی انسانی نیکنفس، فروتن و دارای روحیه علمی کمنظیر است که همواره با گشادهرویی و تواضع، چراغ راه جویندگان دانش بوده و دانستههای خود را بیدریغ در اختیار علاقهمندان و پژوهشگران قرار داده است.
او دلبستگی عمیق و دیرینهای به زادگاهش سردشت دارد و بخشی از ایام فراغت خود را در باغی کوچک در روستای واوان – در همان منطقه سرسبز سردشت – میگذراند؛ پناهگاهی آرام در دل طبیعت، جایی که ذهن خسته از سالها پژوهش و سفر، لحظهای آرامش مییابد و شاید در همان سکوت، هنوز صدای تاریخ شنیده میشود.
فائق توحیدی امروز، نه فقط یک نام در میان پژوهشگران، بلکه نمادی است از تعهد، دانش، و عشق به میراث کهن این مرز و بوم. نگارنده این سطور، با نهایت احترام، برای این استاد فرزانه، عمری پربرکت، سرشار از شادی، سلامت و آرامش آرزو میکند؛ باشد که نور حضورش همچنان بر فضای میراث فرهنگی ایران بتابد و یاد و نامش در دل علاقهمندان به فرهنگ و تاریخ این سرزمین ماندگار بماند.
سردشتنامه- بخش نویسندگان و فرهیختگان سردشتی- محمدفاضل شوکتی
منابع : 1. توحیدی، فائق. 1379. آشنایی با میراث فرهنگی. 3 جلد. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور. 2. توحیدی، فائق. مصاحبه اختصاصی با نگارنده. سردشت. گفتوگو، تیر 1403. 3. توحیدی، فائق. رزومه علمی ارسالی به وبلاگ زمزیران. فایل شخصی نویسنده، دریافتشده در فروردین 1403. 4. بایگانیهای اینترنتی مربوط به فائق توحیدی. دسترسی در خرداد 1403. (مجموعهای از مقالات، اخبار و یادداشتهای منتشرشده در فضای مجازی درباره فائق توحیدی.) 5. توحیدی، فائق. مقالات منتشرشده در مجلات تخصصی باستانشناسی و فرهنگ ایران. سالهای مختلف. 6. توحیدی، فائق. سخنرانیهای ارائهشده در سمینارهای تخصصی حوزه میراث فرهنگی و باستانشناسی. تهران، اصفهان، مشهد و دیگر مراکز علمی، طی سالهای فعالیت حرفهای.
توجه: مطالب این وبلاگ، شامل نقلقولها، تصاویر و محتوا، تنها با ذکر کامل منبع و نام نویسنده، محمدفاضل شوکتی، قابل استفاده است. هرگونه بهرهبرداری علمی، پژوهشی، آموزشی یا رسانهای نیازمند ارجاع صریح به منبع اصلی و نام نویسنده است. این امر نشاندهنده رعایت اخلاق حرفهای، احترام به حقوق معنوی پدیدآورنده و تضمین صحت مطالب است. ذکر منبع بهویژه در بازنشر اخبار، گزارشها و تحلیلهای اختصاصی وبلاگ، الزامی بوده و نشانه انصاف و شرافت علمی و رسانهای است. رعایت این اصل، صیانت از حقوق مؤلف و تلاشهای او را تضمین میکند.
زندگینامه حاج حسین خرازی اولین شهردار سردشتبه قلم: محمد فاضل شوکتیبر اساس اطلاعات بهدستآمده از فرزندان و فامیلهای این گونه بیان شده که اجداد حسین خرازی قبلاً ساکن بوکان و از بیگزاده های فیض الله بیگی سرای بوکان بودهاند بنا به دلایلی که برای نگارنده مشخص نگردیده، به عراق کوچ کرده و در شهر کوی سنجاق (یکی از شهرهای کردستان عراق) ساکن میشوند، حدود یکصد سال قبل به دلیل اختلافات خانوادگی یا عشیرهای با یکی از عشایر قدر ساکن در شهرکویسنجاق درگیر در نتیجه این درگیریها یک نفر کشته میشود. خانواده مقتول به خونخواهی برمی خیزند خانواده حمله بردنده از بیم اینکه موضوع دامنهدار نشود و خونی دیگری جاری ریخته نشود در اثر این در گیریها از مجموع خانوادههای ساکن در کویسنجاق سه خانواده که در این درگیریها مشارکت داشتهاند؛ یعنی خانوادههای شمامی (صالح شمامی و همسرش خورشید) و خانوادههای واحدی (حاجی رسول شاهیجان) و خانواده خرازی (مادرش پیروز) از بیم جان خود به کردستان ایران آمده میآیند و بقیه فامیل که در درگیری مشارکت نداشتهاند در عراق باقی میمانند. (که اکنون نیز در شهرهای قلعه دیزه، رانیه، شهرسلیمانیه پراکندهاند). نام پدر حسین خرازی رشید بوده که ایشان را با کنیه (مستەفاحەحەی) میشناختهاند و پیشهاش تجارت توتون، پوست، خواربار بین کردستان ایران و عراق بوده است. مادر حسین خرازی (پیروز خاتون) در اثنای این بازگشت حامله بوده که شوهرش را از دست میدهد، یعنی حسین خرازی قبل از تولد یتیم میشود، فقدان سرپرست، مهاجرت به سردشت باعث تنگدستی بسیاری برای خانواده میشود.در جریان این کوچ اجباری (پیروز خاتون) همسر (مستەفاحەحەی) حامله بود، در بین راه در شهر "قلعەدیزه" (عراق) وضعحمل کرده فرزند ذکور به دنیا میآید (سال ۱۲۸۸) که نامش را حسین میگذارند، در روز بعد (خورشید همسرصالح شەمام) وی نیز حامله بوده به فاصله یک روز بعد از تولد حسین خرازی در روستای بیوران بالا سردشت، مطلب شمامی که با حسین خرازی عموزاده است از مادر متولد میشود (تاریخ تولد شناسنامهای حاج مطلب تاریخ تولد اول فروردین ۱۳۰۱ قید شده است که صحیح نیست. (تولد حسین متولد سال ۱۲۸۸ خرازی با تولد مطلب شمامی یک روز فاصله داشته است؛ یعنی یک روز بعد از تولد حسین خرازی در قلعه دیزه مطلب شمامی روز بعد در بیوران بالا متولد میشود درصورتیکه اطلاعات مندرج در اسناد ثبتاحوال مغایر این تاریخ است).مادر حسین خرازی پیروز خاتون در سردشت یک برادر داشت بنام حمزه لطفی مشهور به (حەمزەکۆل) به خانه ایشان میرود بدین ترتیب سرپرستی خواهرش پیروز و خواهرزادهاش حسین خرازی را، دائیاش حمزه لطفی به عهدهدار میشود. بدلیل تنگدستی و فوت پدر زندگی حسین خرازیو مادرش از همان کودکی با درد و مشقت فراوان شروع میشود. حمزه لطفی علاقه زیادی به خواهرزاده اشحسین خرازی، داشته و زیرکی و توانمندی وی را ملاحظه میکند در حد وسع و توان خود و امکانات موجود وقت دو (چهارپا) برای خواهر زادهاش خریداری میکند و مقداری دستمایه به وی میدهد تا بصورت مستقل کار کند. حسین خرازی که فردی با مناعت طبع بوده از اینکه سربار دائی خود باشد شرم میکند از فرصت استفاده کرده و با تمام توان کارکرده و از هیچ کاری برای امرارمعاش خود و مادرش کوتاهی نمیکند؛ از آوردن هیزم گرفته و باربری و تجارت و خریدوفروش مایحتاج عمومی مردم طوریکه هم خرج خود و مادرش را در میآورد و هم مبلغی به دائیاش کمک میکند و ضمن انجام کار روزانه مبادرت به ثبت نام در مکتبخانه و خواندن مینماید و تا مقطع ششم ابتدائی نظام قدیم موفق به ادامه تحصیل میشود.از همان دوران و در مکتب پشتکار و فراست و استعداد ایشان نمایان میشود و از دوران جوانی در اداره امورات اجتماعی، اجرائی و مدیریتی و مشارکت نموده وهمیشه یک سروگردن از سایر هم سن و سالانش بالاتر ظاهر میشود. ذوق بالا و حاضرجوابی و خط بسیار زیبای ایشان در زمانی که تعداد با سوادان سردشت بسیار قلیل بود باعث رشد سریع ایشان میشود، به صورتی که هر جا مشکلی به وجود میآمد یکی از افرادی که مورد مراجعه قرار میگرفت ایشان بودند. ازهمان زمان ایشان با نام میرزا حسین در رفع و رجوع مشکلات مردم و نوشتن نامه و قراردهای بین مردم اشتهار پیدا میکند!حسین خرازی از ابتدای زندگی شغلهای مختلفی را اختیار نموده و جهت امرارمعاش از هیچ کسبوکار حلالی فروگذاری نمینماید؛ حسن خرازی اولین کار رسمی خود را که پیمانکاری (سرکارگری) جاده سردشت مهاباد است تحول گرفته و در انجام این پروژه به نحو احسن انجاموظیفه مینماید، همین حسن انجاموظیفه پیمان باعث جلبتوجه مسئولین منطقهای به ایشان میشود و چندین مرتبه به دلیل پشتکار و مدیریت عالی مورد تشویق مقامات آن دوره قرار میگیرند.در سال ۱۳۴۶ هنگامی که سردشت رسماً به شهرستان تبدیل میشود، آقای رضوانی بهعنوان اولین فرماندار سردشت معرفی میشوند. سردشت تا آن زمان بخش از توابع شهر مهاباد بود. از سال ۱۳۰۷ تا ابتدای تبدیل سردشت به شهر چندین نفر بهعنوان نماینده بلدیه بهعنوان شهردار وظایف شهرداری را انجام داره اند (وهاب امینی-حاج صالح شافعی-سیداحمد حسینی). اما اکنون سردشت یه شهر تبدیل شده و جهت اداره امورات شهری میبایست شهرداری برای سردشت انتخاب شود. زمانی که اولین فرماندار سردشت آقای رضوانی (اهل ارومیه) در سردشت انجاموظیفه مینمودند یک تلفنگرام از استانداری دریافت مینماید مبنی بر اینکه یک نفر برای تصدی پست شهرداری سردشت انتخاب شود، فرماندار وظیفه انتخاب شهردار را به اعضای انجمن شهر که حسین خرازی نیز یکی از اعضای انجمن شهر بود واگذار مینماید. پس از شور و مشورتهای فراوان مناسبترین گزینه؛ حسن خرازی برای تصدی شهرداری سردشت معرفی میشود.در همان زمان از طرف استان تلگرامی مبنی به معرفی شهردار به استان مخابره میشود؛ تا سریعاً فرماندار وقت آقای رضوانی در معیت آقای حسین خرازی به استانداری وقت مراجعه نمایند، در زمان وصول تلگراف به دلیل بارش برف سنگین در سردشت و حومه و باز نبودن جاده از طرف فرماندار به استانداری اعلام میشود که مراجعه به ارومیه بهوسیله اتومبیل مقدور نمیباشد، لذا استاندار دستور انتقال فرماندار و آقای حسین خرازی را به مرکز استان توسط هلیکوپتر صادر مینماید. موضوع دعوت آقای خرازی به استان و معرفی ایشان بهعنوان شهردار سردشت بود که در جلسه تشکیلیافته با مخالفت آقای خرازی روبرو میشوند وقتی دلیلش را از ایشان میپرسند آقای خرازی جواب میدهند اداره و احداث شهرداری با دستخالی کاری و بدون امکانات ملی و ماشینآلات غیرممکن است لذا نمیتوانم قبول نمایم. باوجود اصرار فراوان استاندار، آقای حسین خرازی شرط قبول نمودن پست شهرداری را اختصاص اعتبارات مناسب اعلام مینماید؛ لذا فیالمجلس مبلغ یکصد و چهل هزار تومان اعتبارات اولیه توسط استاندار وقت برای اقدامات اولیه و انجام اقدامات عمرانی لازم در نظر گرفته میشود، این اصرار آقای خرازی باعث شد که استاندار اظهار نماید اغلب افراد با پیشنهاد و تطمیع درخواست انتصاب مینمایند ولیکن این موضوع در مورد آقای حسین خرازی برعکس بود ایشان تا نگرفتن اعتبارات لازم تصدی شهرداری سردشت را قبول نکردند!یکی از سوالات جالبی که استاندار از حسین خرازی سوال میکند که سابقه اجرائی داری؟ حسین خرازی میگوید بله.استانداراز ایشان سوال میکند متاهلی یا مجرد:حسین خرازی پاسخ میدهد: بله متاهل هستم و سه همسر و سیزده فرزند دارم!استاندار مجدداً سوال میکند آیا هیچ مشکلی در اداره همسرانت داری؟حسین خرازی پاسخ میدهد: نه قربان خوشبختانه هیچ گونه مشکلی ندارم!استاندار میخندد و دستور میدهد فوری حکم حسین خرازی را صادر نمایند، میگوید کسی که سه همسر و 13 فرزند داشته باشد و مشکلی نداشته باشد به یقین میتواند سه شهر را اداره کند!و اینچنین حسین خرازی بعنوان اولین شهردار شهر جدیدالتاسیس سردشت منصوب میشود.شهرداری سردشت در اولین ساختمان استیجاری خود (منزل آقای عطاری) که از دو اتاق و یک راهرو تشکیلیافته بود مستقر میشود. بعد از یک سال باوجود فعالیتهای چشمگیر شهردار یک ساختمان مدرن برای شهرداری احداث میشود (بالاتر از اداره پست فعلی سردشت، مابین اداره پست و دادگستری فعلی) در آن واقع شده است.در آن زمان در محل فعلی شهر سردشت دو موقعیت که بهصورت گنداب (محل جمعشدن فاضلابهای) درآمده توسط آقای حسین خرازی مشخص میشود. آقای خرازی مطلع میشوند که نخست وزی (دکتر اقبال) چند ماه آینده در نظر دارد از سردشت بازدید به عمل آورد، لذا ایشان با ابتکار عمل خاصی دستور خرید دو دستگاه بلوکزنی را صادر مینماید، در آن موقع (هنگام خرید دستگاههای بلوکزنی کسی نمیدانست آنها به چه دردی میخورند)، و اقدام به بریدن و ساخت بلوک و بنای حصار دور زمینها مشخص شده به ارتفاع نیم متر مینماید. به هنگام حضور دکتر اقبال بازدید وزیر کشور از آقای حسین خرازی سوال میکند این محوطه کشیها برای چیست؟ ایشان جواب دادند این زمینها برای احداث پارک و سینما در نظر گرفته شده است . وزیر کشور سؤال مینمایند با چه بودجهای میخواهی اقدام به ساخت این بناها نمائی؟ جواب میدهند قربان منتظر تشریففرمایی شما بودیم، بلافاصله باخنده از حاضرجوابی و جسارت ایشان خوشش میآید لذا در جا نخستوزیر وقت دکتر اقبال دستور میدهند مبلغ یکصد و هشتاد هزار تومان جهت احداث این دو ساختمان برای شهرداری سردشت در نظر گرفته شود. در آن زمان برق سردشت بهوسیله یک موتور کوچک تهیه میشد که اکثر شبها کار نمیکرد و سردشت عملاً فاقد برق بود. در هنگام ضیافت شامی که در محل سالن شهرداری بهافتخار آقای نخستوزیر دکتر اقبال ترتیب داده شده بود، آقای حسین خرازی یک نفر را مخفیانه به نزد آقای (احمد برقی) که در آن زمان تکنسین برق اداره برق سردشت بود فرستاده و میگویند موتور را خاموش نماید، بعد از خاموشی برق نخستوزیر ناراحت شده و دلیل خاموشی برق را از شهردار جویا میشود، آقای خرازی به ایشان میگویند قربان بهخاطر مراسم امشب دستور دادم از بانه وسایل یدکی موتوربرق امانت گرفته و روشنائی امشب را تأمین نمایند و لیکن متأسفانه ظاهراً این اقدامات نتوانسته جوابگوی تأمین برق امشب باشد و محفل ما را روشنیبخش باشد، وزیر کشور همانجا دستور میدهند اعتبارات لازم برای خرید دو موتور بزرگ برق (ساخت کشور روسیه) برای شهر سردشت اختصاص داده شود، در همین راستا شخص شهردار برای خرید موتورهای برق به تهران مراجعه مینمایند، در خرید دو دستگاه موتوربرق آقای خرازی موفق به گرفتن مبلغی تخفیف میشود که با آن مبلغ یک دستگاه ماشین سیمرغ خریداری نموده و ساختمان اداره برق را تکمیل مینماید.در فردای آن روز مجدداً ضمن بازدید استاندار وقت به آقای حسین خرازی قول تحویل یک جیپ شخصی را میدهد. لازم به توضیح است در آن زمان زبالههای شهر سردشت توسط گاری دفع میشده است، آقای خرازی میگویند در جایی که مردم شهرم برای دفع زباله شهر فاقد وسیله نقلیه هستند ماشین به چه درد من میخورد لذا درخواست مینماید ماشین جیپ را با یک دستگاه کمپرسی تعویض نماید که مورد موافقت استاندار واقع میشود و یک دستگاه کمپرسی از نوع روسی تحویل شهرداری سردشت میشود.آقای خرازی با فعالیتهای چشمگیر خود اقدام به فاضلاب کشی شهرسردشت نمود که آثار آن هنوز هم باقی بوده و در خیابان اصلی شهر مورد استفاده قرار میگیرد.در آن موقع مغازههای اصلی شهر بهصورت دخمه ایجاد و بسیار چهره نازیبایی داشتند که در چند نوبت دستور تخریب، عقبنشینی و نوسازی آن مغازهها را توسط آقای حسین خرازی شهردار وقت صادر میشود، آثار آن هنوز باقی است.سردشت فاقد خیابان کمربندی بود احداث خیابان کمربندی با امکانات محدود و بدون وجود ماشینآلات سنگین از قبیل لودر و بولدوزر و فقط بهوسیله بیل و کلنگ و کارگر از محل مقبره شیخ مولانای کنونی تا محل فرمانداری فعلی از دیگر اقدامات عمرانی آقای حسین خرازی به شمار میآید. موردی شایانذکر اینست تعداد زیادی بهنگام تعریض و احداث خیابان کمربندی بهاندازه (پهنای خیابان) معترض بودن که در همان زمان ایشان اظهارمی داشتند اگر امکان داشت و زمینهای موجود اجازه میداد خیابان را از این هم که هست عریضتر احداث مینمودم و اظهار میداشتند گذشت زمان ثابت میکند که این خیابان در آیندههای نزدیک حتی برای شهر کوچک خواهد بود.خیابان امام (ره) فعلی و پهلوی سابق نیز در زمان تصدی حسین خرازی بهعنوان شهردار سردشت ساخته شده است.وضوخانه مسجد سرچشمه سردشت که در آن موقع مورد استفاده عموم قرار داشت وضعیت ناجوری داشت و استفاده از آن کاملاً غیربهداشتی بود دستور تخریب و نوسازی آن را صادر نمود، عدهای قبل از اقدام به نوسازی بهر دلیلی به ساختمان شهرداری حمله برده و درخواست توفقت عملیات ساخت و نوسازی بنای قدیمی وضوخانه را داشتند و لیکن ایشان مردم را قانع نمودن که منتظر اقدامات باشند و بعداً قضاوت نمایند. پس از اتمام عملیات نوسازی وضوخانه مسجد سرچشمه همان مردم بهپاس قدردانی و تشکر به حضور شهردار رفتند و از پیشداوری عجولانه خود اظهار پشیمانی نمودند. یکی دیگر از اقدامات عمرانی حسین خرازی بهعنوان شهردار سردشت تعریض سرپوشیده کردن سرچشمه آب آشامیدنی سردشت بود که تا آن زمان در معرض سم آلایی و کاملاً غیربهداشتی بود. برای اولینبار اولین آسفالتکاری خیابانها و کوچهها و معابر سردشت نیز در زمان تصدی حسین خرازی انجام شده است. بعد از انقلاب نیز شخص ایشان به دلیل جسارت و شهامت اعتماد به نفسی که داشتند دراکثرامورات سردشت مداخله نموده و بهعنوان ریشسفید و معتمد شهردار مدیریت امورات شهر مشارکت داشتهاند و مورد مشاوره اکثر مسئولین محلی قرار گرفتهاند و در سفرهای مسئولین کشوری جز افرادی بودند که اداره تشکلهای مردمی را عهدار بودهاند و هم ایشان باوجود افراد تحصیلکرده این شهر نسبت به ایراد بیانات و شرح مشکلات شهر سردشت برای مسئولین پیشقدم بودهاند.سوابق اجرائی و اداری:اولین شهردار سردشت- عضو انجمن شهر چندین دوره- عضو انجمن شهرستان-مدیرعامل شیر و خورشید- مدیرعامل هلالاحمر- معتمد شهر از آخرین دقایق حیات-کارشناس دادگستری- اولین کار رسمی حسین خرازی سرکارگری در ساخت جاده سردشت مهاباد شروع میشود- دریافت تشویقنامه از بازرسی شاهنشاهی به دلیل فعالیتهای عمرانی چشمگیر در تصدی شهرداری- اولین شورای داوری دادگستر بهوسیله حاج حسین خرازی با امضا حکم از طرف وزیر دادگستر (پیش از انقلاب اسلامی). اقدامات برجسته:احداث بیمارستان سردشت- احداث فاضلاب کشی بهصورت مدرن سردشت- احداث خیابان کمربندی (بدون هرگونه ماشینآلات سنگین با بیل و کلنگ) توسط کارگران شهرداری- احداث سینمای سردشت- احداث پارک سردشت (پارک اصلی شهر)- سرپوشیده کردن سرچشمه آب آشامیدنی شهر سردشت- احداث خیابان امام (پهلوی سابق)- احداث حوض و وضوخانه مسجد سرچشمه سردشت بهصورت فعلی.روحش شاد و راهش پر رهرو باد – محمدفاضل شوکتی(ویرایش جدید)
یادآوری دوستانه: دوستان عزیز، لطفاً هنگام بازنشر مطالب یا تصاویر این وبلاگ، منبع را حتماً ذکر بفرمایید. این کار ساده، نشانهایست از احترام به زحمات نویسنده و رعایت اخلاق حرفهای در فضای رسانهای. همینطور اگر مطلبی اختصاصی از رسانهای دیگر را بازنشر میکنید، لطفاً منبع اصلی را هم بنویسید؛ چون هر مطلبی پشتش تلاش، دقت و نگاه خلاق یک انسان یا گروهی از انسانهاست. با رعایت این اصول ساده اما مهم، نهتنها به حقوق معنوی دیگران احترام میگذاریم، بلکه به گسترش فرهنگ درست در فضای وب هم کمک میکنیم. سپاس از همراهیتان (محمدفاضل شوکتی)